سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
مهر 91 - نون و نمک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نون و نمک
نوشته شده در تاریخ شنبه 91/7/8 توسط مصطفی نادری

 

مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس، استاد اخلاق شهر تهران در تاریخ 13 آبان سال 1367 در سخنرانی خود به موضوع «سنجش اعمال انسان در قیامت» در مسجد امین‌الدوله پرداختند که فرمودند:


*سنجش اعمال انسان در قیامت

انسان را در روز قیامت با میزان اعمال می‌سنجد، در زیارت حضرت امیر المومنین(ع) آمده است: «سلام بر تو ای میزان اعمال»، میزان عمل امام است، پیغمبر است؛ این که فرموده «قِیمَةُ کُلِّ امْرِیٍ مَا یُحسِنُهُ»، در قیامت او را می‌سنجند که آیا خوب در عقیده تبرز پیدا کرده است؟ چقدر کار کرده است؟ «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، چقدر زهد در دنیا اختیار کرده؟ لااقل اینکه آیا ترک محرمات کرده است که زهد حقیقی همان است؟ خلقاً و عقیدتاً و عملاً چقدر به رسول گرامی(ص) مشابه است؟ چقدر تبعیت کرده است از شریعت خاتم‌الرسل(ص) تا لِتُجْزَی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ؟

برای اینکه هر کس جزا داده شود، به آنچه انجام داده است، اینکه گفته با هم برادر باشید، اینکه گفته بزرگترها را احترام کنید، اینکه گفته افراد جامعه با هم برادرند یا مثل اولادند، آیا اینها را ترتیب اثر داده است؟ چقدر تبعیت از رسول گرامی(ص) و ائمه هدی(ع) کرده است؟ قدر حسناتش چقدر است؟ قدر سیئاتش چقدر است؟ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ- بِالأعْمَالِ الْحَسَنَةِ- فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، که اگر هم کم باشد، نگاه می‌کنند چقدر صلوات بر پیغمبر گرامی(ص) فرستاده و با آن صلوا‌ت‌ها میزان عمل او را پر می‌کنند.

*میزان قیامت انبیا و اوصیا هستند

البته عن الصادق(ع) فِی قَوْلِهِ تَعَالی وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ قَالَ الأنْبِیَاءُ وَ الأوصِیَاءِ؛ ‌که عرض کردم، اعمال ما را با میزان اعمال می‌سنجند که همان امیرالمومنین(ع) باشد.

البته نوعاً شنوندگان ما آقایان اهل علم هستند، منبری که ما طلبه‌ها نوعاً دوست داریم، آن منبری است که پر از حدیث و آیه باشد و آن سخنرانی و موعظه‌ای که این طور باشد، بسیار خوب است. خدا مرحوم آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح را رحمت کند، وقتی که در نجف منبر می‌رفتند، آقایان مراجع، آقایان اهل علم همه با علاقه شرکت می‌کردند، زیرا که منبر ایشان پر از آیه و رویات بودـ سخنرانی‌های انشائی یک قدری اظهار عقیده است ـ آن منبری که از چشمه صاف قال الباقر و الصادق گرفته شده باشد> نور و تبرک دیگری دارد.

*بهترین عبادت فکر است

یک کتابی قاضی عیاض نوشته است که اگر گیر بیاید، بسیار نافع است، چند جلد آن در دسترس بنده بود و شرحی هم داشت، ولی خود متنش به نظر بنده برای آقایان اهل علم کافی است، دیگر شرحش را نمی‌خواهد؛ خود متنش همه منش رسول الله(ص) است و این حدیث در آنجا بود: «وَکَانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه وآله دَائِمَ الْفِکْرَةِ لَیْسَتْ لَهُ رَاحَةٌ»، اصلاً راحتی نداشت، دائماً فکر می‌کرد؛ یک کسی پرسید که اکثر عبادت ابوذر تفکر بود، یعنی چه؟ خوب، «تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةً، تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً»، یک مرتبه می‌بینید آقا یک وقفه‌ای در سیر الی ‌الله برای او حاصل شده، فکر می‌کند که چه کند و چه جور باید برود و چه جور مشکل را حل کند.

یکی از اولیای خدا در عالم رؤیا شیطان را مشاهده کرد که یک مصیده بسیار بزرگی دارد، مصیده یعنی آلت صید (دام) گفتند، این را برای چه درست کرده‌ای؟ گفت: برای فلان مجتهد! مگر از دست اینها خلاصی دارد آقا؟ باید پروردگار إن ‌شاء‌الله آن‌ها را مستخلص بکند، نجات بدهد.

در این درایه‌ای که مرحوم آقا شیخ عبدالله ممقانی (رضوان‌الله) تألیف فرموده، در آنجا، در شرح حال پدرش می‌نویسد که شخصی آمد و از پدرم وجهی می‌خواست و پدرم آن مقدار که او طلب می‌کرد، نداشت که در دسترس او بگذاردـ یک شخص مرجع!- و او ظاهراً به پدر، بی‌احترامی کرد؛ ایشان می‌فرماید: من خواستم ببینم که پدرم چطور با آن سائل برخورد می‌کند؟ گفت: پروردگارا! این مقدار را تو بدان که این مرد به من اهانت کرده و من علیرغم اینکه می‌توانم مکافات بکنم نسبت به او، پاسخ بدی او را به احسان می‌دهم، عبدالله برو آن مقدار پول را از بقال قرض بگیر و بده به این شخص تا برود، غرض این است که داداش جون! این رفتاری که ایشان با این سائل کرد، پیروی از رفتار ائمه اطهار(ع) بود، ببینید پیامبر و امام چه رفتاری می‌کنند؟ و ببینید خدای متعال چه می‌کند با بندگان «عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ».

*فرصت‌ها در حال گذر هستند


حضرت امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: «أَنْتُمْ فِی مَهَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ  وَمَعَکُمْ أَمَلٌ یَعْتَرِضُ دُونَ الْعَمَلِ فَاغْتَنِمُوا الْمَهَلَ وَبَادِرُوا الْأَجَلَ وَکَذِّبُوا الْأَمَلَ وَتَزَوَّدُوا مِنَ الْعَمَلِ»، شما مهلت داده شده‌اید، داداش جون!

اما فراغت شما اندازه دارد؛ هر روز ملک الموت در صحیفه عمل شما به خصوص در هنگام نماز نگاه می‌کند که عرض کردند: یا رسول‌الله! گاه گاهی یک فی‌الجمله لرزشی به بدن ما عارض می‌شود. فرمودند: همان وقتی است که حضرت ملک‌الموت یک نظری به شما کرده است و وعده داده است به کسانی که نمازشان را در اول وقت می‌خوانند، در هنگام موت خودش شهادتین را به او تلقین می‌کند، حضرت می‌فرماید: فاغتَنِموا: ایام مهلت را غنیمت بشمارید.

*مرگ بدون اطلاع قبلی سر می‌رسد

عرض کردم: رسول اکرم(ص) هر شب جانمازشان، مسواکشان بالای سر مبارکشان بوده است، وقتی بر می‌خواستند شکر می‌کردند که ای پروردگار عزیز! شکر می‌کنم که تو مرا بعد از آن‌که میراندی، زنده کردی. باید شکر کنیم.

خدا شاهد است، فلان کس که مثلاً 25 سال دیگه محل داشت، مانند همین حاج آقا جواد که من واقعاً خیلی تأسف خوردم و غمناک شدم، وقتی که من ساعت 6 آن روز بیمارستان رفتم، صحبت این بود که ایشان را بیاورند منزل یا نیاورند! زلفهایش را شانه می‌کرد، با ما حرف زد و مسئله پرسید! درباره‌ صلح حدیبیه  با یک نفر بحث می‌کرد؛ خوب، حالا یک مرتبه امر الهی! « أَتَاهُمْ أَمْرُ اللَّهِ بَغْتَةً» یک مرتبه می‌آید! و امر پروردگار آمد.

کسی که می‌خواهند منزل ببرند؛ خوب شده، در حال خوب شدن است، یک مرتبه، یک ساعت بعد ندای حق را لبیک می‌گوید، شاید ایشان 30 سال دیگر محل داشت، این حرف‌ها نیست آقا جون من!

*بهشت جزای اطاعت است

وقتی که طاوس یمانی در مسجد‌الحرام، امام سجاد(ع) را می‌بیند که پرده کعبه را گرفته و هی تضرع و التماس می‌کند و هی با پروردگار مناجات می‌کند، یک مرتبه می‌بیند صدا قطع شد! وقتی که می‌آید بالا سر حضرت(ع)، می‌بیند ایشان از حال رفته است، اشک چشمش روی صورت امام(ع) می‌ریزد، ایشان چشم باز می‌کند و می‌فرماید: من أشغَلَنی عَن ذِکر رَبّی؟ تو که هستی که مرا از ذکر پروردگار، بازداشتی؟ عرض می‌کند: یابن‌رسول‌الله! جد شما رسو‌ل‌الله(ص) پدر شما امیرالمومنین(ع) جده شما حضرت زهرا(ع) هستند؛ چرا اینجور شما گریه می‌کنید؟ فرمود: رها کن! این مقاله را واگذار؛ بهشت برای مطیعین است، «وَ لَوْ کَانَ عَبْداً حَبَشِیّاً»، حتی اگر برده‌ای حبشی باشد و جهنم و نار برای کسی است که عاصی باشد، «وَ لَوْ کَانَ وَلَداً قُرَشِیّاً»، اگر از قبیله قریش باشد.

*حزن رفیق خوبی برای انسان است

در مجموعه قاضی عیاش از رسول اکرم(ص) نقل است: «الْعَقْلُ أَصْلُ دِینِی»؛ اصل دین من روی مبانی عقلیه است. «و العِلمُ سِلاحِی»، اسلحه من علم است، «و الحُزنُ رَفیقی»، حزن، رفیق و همنشین من است، این حزن دیگر چیست؟ یعنی آن چیزی که 24 ساعت با من است، حزن و اندوه است داداش جون! یعنی وقتی که حقیقت دین در قلب نفوذ کرد، توجه به عوالم اخرویه پیدا می‌شود، این است که شاعر گفته:

به عالمی ندهم من غم محبت جانان/که این متاع گرامی به نقد عمر خریدم


وقتی حقیقت دین در قلب وارد شد، انسان نگران می‌شود و یک نگرانی همیشگی برای او پیدا می‌شود: «لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَة»، مؤمن همیشه از سوء سابقه خودش ترسان است، «وَ لا یَتَیَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَی رِضْوَانِ ‌اللهِ حَتّی یَکُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِه».

*خودتان و خانواده‌تان را از جهنم نجات دهید/ وسیله اتصال به معبود چیست؟

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا»، یعنی اول خود و اهل خودتان را از آتشی که آتش گیره‌اش آدم‌ها و سنگ‌ها هستند، نگهدارید و حفظ کنید.

البته در تفسیرش گفته شده که منظور بت‌های سنگی است که معبود مشرکین واقع شدند. خوب «قُوا أَنفُسَکُمْ»، خودتان و اهل و خانواده‌تان را از آتش نگه بدارید. به چی؟ به ترک معاصی و به طاعت با نصیحت و تأدیب.

وقال ابن عباس: «قُوا أَنفُسَکُمْ» أراد بذلک فَقِّهوهُم فِی ‌الدین؛ یعنی برای خودتان و خانوادتان، معارف دین را نقل کنید؛ همه اینها را بگویید، بگویید که پروردگار مکارم اخلاق را وسیله اتصال شما به خودش قرار داده است، یعنی وسیله اتصال شما به معبود، به حضرت پروردگار چیست؟ تحصیل مکارم اخلاق است؛ یعنی تخلق عملی و اخلاق داشتن.

*داستانی از تأثیر برخورد صحیح اسلامی

یک قضیه‌ای بنده عرض کنم: بنده در قم در محله باغ پنبه ساکن بودم، آنجا ساختمان‌ها طوری است که مثلاً یک مکعب درست می‌کنند با چهار تا خشت و وسطش خالی است، این طوری دیوار را بالا می‌برند، این است که اگر کسی در کوچه صحبت کند، نوعاً کسانی که در اتاق هستند می‌شنوند.

همسایه بنده، یک کارمند بانک بود، معاون بانک؛ از همین متجددها! حالا نماز می‌خواند یا نمی‌خواند، ولی تقریباً شبانه‌روز ساز و نوازش به راه بود، با صداهای بلند و هر وقت که من مشغول مطالعه بودم، با آن صدای ساز و آواز آمیخته می‌شد، مثل اینکه در اتاق ما ساز و آواز می‌زدند.

بالاخره به بی‌بی حضرت معصومه (س) توسل پیدا کردیم. مدتی بعد از طرف خانواده‌ ایشان یک رابطه خانوادگی ایجاد شد؛ یک شب آمدند.

چون ما هر شب، هر وقت، بالاخره یک هندوانه، یک خربزه و یک قدری مخلفات داشتیم که اگر مهمان آمد مشکلی نباشد، گفتند: الان برای ما مهمان آمده و در خانه، هیچی نداریم؛ ظاهراً شما خربزه دارید؟ من به اهل بیت گفتم: هر چه خواستند بده، بلاعوض! و بگو قابلی ندارد، اگر بعداً هم یک وقت خربزه یا شیرینی خواستند بدهید!

یک مدتی گذشت و به اهل‌بیت گفتم اگر خانواده ایشان آمدند و مسائل شرعی داشتند، شما جواب بدهید، مبادا یک وقت خدا نکرده مسائل غسل و نماز را ندانند، چون تابستان است و ... شاید کسی را در دسترس نداشته باشند، مسائل شرعی آنها را هر چه لازم دارند و می‌پرسند، شما دریغ نفرمایید.

بعد آنها هم اظهار رضایت کردند، چند وقت بعد خانواده ایشان پرسیدند: این آقا از ما گلایه‌ای، ناراحتی ندارند؟ اهل‌بیت ما گفته بودند: فقط ایشان چون اهل مطالعه و بحث است، آن هنگامی که شما آن ساز و آواز را می‌زنید، به ناچار، از مطالعه و درس امساک می‌کند و شاید به قدر یکی دو ساعت درس و بحث تعطیل است.

شوهر ایشان گفت من دیگر ساز و آواز نمی‌زنم؛ اگر بزنم به قدری که خودم استفاده کنم، با نهایت خفا، بعد یک مدتی گذشت، یک حاجی در آن محل بود که اهل نماز جماعت و ... بود، ولی از نظر اخلاق اجتماعی فاقد ادب؛ همین طور صدا زد: آقا بیگدلی ـ آقای بیگدلی همان معاون بانک بود- گفت: ما چند روزه که صدای ساز و آواز شما را نمی‌شنویم؟ چطور شده؟ گفت: تقصیر این آقاست!! اخلاق ایشان طوری است که من را تحت تأثیر قرار داد، اخلاق ایشان طوری است که من را مسلمان کرده است، من دیگر ساز نمی‌زنم، خدا شاهد است گفت: اگر آقای بروجردی امر بفرمایند من ساز نزنم، می‌زنم، ولی اخلاق ایشان و این تخلق عملی ایشان مرا مسلمان کرده و باعث شده که من ساز زدن را کنار بگذارم.

می‌بینید اخلاق اسلامی چیست؟ ان‌شاء‌الله امیدواریم که همه ما موفق بشویم به اندرز گرفتن و اخلاقمان به انبیای عظام و اوصیای گرام شباهت داشته باشد.




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/7/5 توسط مصطفی نادری

امام‌ بعد از نماز صبح‌ تا طلوع‌ خورشید،مشغول‌ ذکر می‌شد.سپس‌ تازمانیکه‌ خورشید بالا می‌آمد،به‌ سجده‌ می‌رفت‌.

 در منزل‌ امام‌ ،زنی‌ مأمور بود تا زنهارا برای‌ نماز شب‌ بیدار نماید.

امام‌ هرسه‌ روز یک‌ قرآن‌ ختم‌ می‌کرد ومی‌ فرمود اگر بخواهم‌ می‌توانم‌در کمتر از سه‌ روزهم‌ ختم‌ نمایم‌ ولی‌ من‌ هیچ‌ آیه‌ای‌ را نمی‌خوانم‌ الاّاینکه‌ درباره‌ آن‌ فکر می‌کنم‌ که‌ برای‌ چه‌ نازل‌ شده‌ ودرچه‌ محلی‌ فروفرستاده‌ شده‌ است‌.

اکثر شبهارا احیاء می‌داشت‌ وهر شب‌ نماز جعفر طیار را می‌خواند.واکثرروزها روزه‌ بود.

دربستر که‌ دراز می‌کشید صدای‌ قرائت‌ قرآن‌ حضرت‌ بگوش‌ می‌رسید.

وقتی‌ در تلاوت‌ قرآن‌ به‌ آیه‌ای‌ می‌رسید که‌ در آن‌ ذکر بهشت‌ یا جهنم‌شده‌ بود،گریه‌ می‌کرد واز خدا بهشت‌ را می‌طلبید واز جهنم‌ به‌ خدا پناه‌می‌برد.

وقتی‌ یک‌ عباء به‌ دعبل‌ خزاعی‌ هدیه‌ داد،فرمود:

در این‌ عبا هزار شب‌،شبی‌ هزار رکعت‌ نماز خوانده‌ام‌ ودر این‌ عبا هزارختم‌ قرآن‌ کرده‌ام‌.

بعد از نماز ظهر سر به‌ سجده‌ گذاشته‌ صدبار می‌فرمود «شکراًللّه‌ »وبعداز نماز عصر سر به‌ سجده‌ گذاشته‌ صدبار می‌فرمود «حمداً للّه‌»

اباصلت‌ گوید:من‌ به‌ سرخس‌ رفتم‌ و به‌ خانه‌ای‌ که‌ امام‌ رضا(ع‌) در آن‌حبس‌ بود،سر زدم‌.از زندانبان‌ اجازه‌ ملاقات‌ حضرت‌ را خواستم‌.اوگفت‌:تو دست‌ رسی‌ به‌ ایشان‌ پیدا نمی‌کنی‌!گفتم‌ چرا؟گفت‌:چه‌ بسامی‌شود که‌ ایشان‌ در شبانه‌ روز،هزار رکعت‌ نماز می‌خواند.آن‌ بزرگوارفقط‌ در ساعت‌ اول‌ روز و قبل‌ از ظهر و موقع‌ طلوع‌ آفتاتب‌ دست‌ از نمازمی‌کشد و در محل‌ نمازخواند خود نشسته‌ وبا خدای‌ خویش‌ مناجات‌می‌نماید.»«ستارگان‌ درخشان‌ ج‌10»

باز نقل‌ شده‌ که‌ آنقدر در سجده‌ می‌ماند که‌ سنگریزة‌ مسجد از عرق‌ اوترمی‌شد و دوطرف‌ صورت‌ خود را بر زمین‌ مسجد می‌چسباند.»

زیارت‌ کوفه‌ ومدینه‌ در یکشب‌علی‌ بن‌ خالد گوید که‌:

شنیدم‌ که‌ شخصی‌ به‌ جرم‌ ادعای‌ پیامبری‌ در زندان‌ است‌.بوسیله‌ای‌خودم‌ را به‌ او رساندم‌ تا اورا ببینم‌.وقتی‌ با او صحبت‌ کردم‌ او این‌ جرم‌ راانکار کرد وگفت‌:من‌ مدتی‌ در مقام‌ رأس‌ الحسین‌ در شام‌ عبادت‌می‌کردم‌.شبی‌ در محراب‌ مشغول‌ عبادت‌ بودم‌ که‌ شخصی‌ را در مقابلم‌دیدم‌ که‌ بمن‌ می‌گفت‌:بامن‌ بیا!

من‌ با او همراه‌ شدم‌،ناگاه‌ خودرا در مسجد کوفه‌ دیدم‌!او بمن‌فرمود:اینجارا می‌شناسی‌؟گفتم‌:آری‌ این‌ مسجد کوفه‌ است‌.

من‌ واو نماز خواندیم‌ سپس‌ مقداری‌ راه‌ رفتیم‌،ناگاه‌ خودرا در مسجدپیامبر در مدینه‌ دیدم‌.او برپیامبر سلام‌ کرد ونماز خواند ومنهم‌ نمازخواندم‌.سپس‌ از مسجد بیرون‌ آمدیم‌ ومقداری‌ راه‌ رفتیم‌ ودوباره‌ خودرادر شام‌ در مقام‌ رأس‌ الحسین‌ دیدم‌.او هم‌ از مقابل‌ چشمانم‌ غایب‌ شد.

سال‌ بعد باز او پیدا شد وهمان‌ مکانهارا باهم‌ رفتیم‌.وقتی‌ به‌ شام‌برگشتیم‌ من‌ گفتم‌ تورا قسم‌ به‌ کسیکه‌ این‌ قدرت‌ را بتو داده‌، شماکیستید؟ او فرمود:من‌ محمّد بن‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا هستم‌.

وقتی‌ این‌ کرامت‌ را برای‌ مردم‌ تعریف‌ کردم‌،مرا بجرم‌ ادعای‌ نبوت‌دستگیر وزندانی‌ کردند.

علی‌ گوید که‌ من‌ به‌ او گفتم‌ درباره‌ بیگناهی‌ تو نامه‌ ای‌ به‌ وزیرمی‌نویسم‌.نامه‌ را نوشتم‌ ولی‌ بعد از چند روز نامه‌ خودم‌ برگشت‌ خورددرحالیکه‌ وزیر زیر آن‌ نوشته‌ بود که‌ اگر ادعای‌ آن‌ مرد صحت‌ دارد همان‌شخص‌ باکرامت‌ بیاید واورا آزاد کند!

من‌ ناراحت‌ شده‌ ونامه‌ را به‌ زندان‌ بردم‌ تا جواب‌ وزیر را برای‌ آن‌ مردبگویم‌.وقتی‌ به‌ زندان‌ رسیدم‌،دیدم‌ که‌ نگهبانان‌ در حال‌ رفت‌ وآمدهستند.علت‌ را رسیدم‌،گفتند:این‌ مردیکه‌ ادعای‌ نبوت‌ کرده‌ بود،غیب‌شده‌ ونمی‌ دانیم‌ مرغ‌ شده‌ وبه‌ هوابالا رفته‌ ویا بزمین‌ فرو رفته‌ است‌!

من‌ فهمیدم‌ که‌ امام‌ جواد(ع‌)او را رها کرده‌ است‌.«ارشادج‌2ص‌279»




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/7/5 توسط مصطفی نادری

آقای‌ نظام‌ الولیة‌ سر کشیک‌ آستان‌ قدس‌ رضوی‌ نقل‌ کرد که‌ شبی‌ ازشبهای‌ زمستان‌ که‌ هوا خیلی‌ سرد بود وبرف‌ می‌بارید،نوبت‌ سرکشیک‌من‌ بود.اول‌ شب‌ خدّام‌ آستان‌ مبارکه‌ به‌ من‌ مراجعه‌ کردند وگفتند:به‌علت‌ سردی‌ هوا وبارش‌ برف‌،زائری‌ در حرم‌ نیست‌.اجازه‌ دهید حرم‌ راببندیم‌.من‌ نیز به‌ آنان‌ اجازه‌ دادم‌.مسئولین‌ بیوتات‌ درها را بستند وکلیدها را آوردند.مسئول‌ بام‌ حرم‌ مطهر آمد و گفت‌:اج‌ شیخ‌ حسنعلی‌اصفهانی‌ از اول‌ شب‌ تاکنون‌ بالای‌ بام‌ ودرپای‌ گنبد مشغول‌ نمازمی‌باشند ومدتی‌ است‌ که‌ در حال‌ رکوع‌ هستند و چندبار که‌ مراجعه‌کردیم‌ ایشان‌ را به‌ همان‌ حال‌ رکوع‌ دیدیم‌.اگر اجازه‌ دهید به‌ ایشان‌عرض‌ کنیم‌ که‌ می‌خواهیم‌ درها را ببندیم‌.

گفتم‌:خیر،ایشان‌ را به‌ حال‌ خود بگذارید ومقداری‌ هیزم‌ در اطاق‌ پشت‌بام‌، مخصوص‌ مستخدمین‌ است‌ بگذارید که‌ هرگاه‌ از نماز فارغ‌شدند،استفاده‌ کنند ودربام‌ را نیز ببندید.مسئول‌ مربوطه‌ مطابق‌ دستور عمل‌ کرد و همه‌ به‌ منزل‌ رفتیم‌.آن‌ شب‌برف‌ بسیاری‌ بارید.هنگام‌ سحر که‌ برای‌ بازکردن‌ درهای‌ حرم‌ مطهرآمدیم‌،به‌ خادم‌ با گفتم‌:برو ببین‌ حاج‌ شیخ‌ در چه‌ حالند.

 پس‌ از چند دقیقه‌ خادم‌ مزبور بازگشت‌ و گفت‌:ایشان‌ همانطور که‌درحال‌ رکوع‌ هستند و پشت‌ ایشان‌ با سطح‌ برف‌ مساوی‌ شده‌ است‌.

معلوم‌ شد ایشان‌ از اول‌ شب‌ تا سحر در حال‌ رکوع‌ بوده‌اند و سرمای‌شدید آن‌ شب‌ را هیچ‌ احساس‌ نکرده‌اند.نماز ایشان‌ هنگام‌ اذان‌ صبح‌ به‌پایان‌ رسید.»«داستانهائی‌ از زندگی‌ علماء ج‌1»




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/7/5 توسط مصطفی نادری

اوایل وقتی به مشهد می رفتم سعی می کردم مثل همه خدام داخل حرم و یا در صحن‌ها به زوار خدمت کنم اما بعدها به دلیل جلوگیری از ازدحام جمعیت تصمیم گرفتم این کار را انجام ندهم و معمولا این سالها هر وقت می روم آنجا، در خدمت حاج آقا واعظ طبسی هستیم؛ دوست ندارم وقتی داخل حرم هستم با درخواست عکس یا امضا از سوی عده ای برای دیگر زوار مزاحمت ایجاد شود.»

اوایل وقتی به مشهد می رفتم سعی می کردم مثل همه خدام داخل حرم و یا در صحن‌ها به زوار خدمت کنم اما بعدها به دلیل جلوگیری از ازدحام جمعیت تصمیم گرفتم این کار را انجام ندهم و معمولا این سالها هر وقت می روم آنجا، در خدمت حاج آقا واعظ طبسی هستیم؛ دوست ندارم وقتی داخل حرم هستم با درخواست عکس یا امضا از سوی عده ای برای دیگر زوار مزاحمت ایجاد شود.»

اما جالب ترین خاطره رضازاده به روزی برمی گردد که او کفشدار حرم امام هشتم شد:« رفتم داخل یکی از کفشداری ها تا به زوار امام خدمت کنم اما ناگهان دیدم جمعیت با دیدنم بجای دادن کفش های خود به دیگر کفشداری ها که خلوت تر بودند به سمت من آمده و همه از من می خواهند کفش شان را تحویل بگیرم و بعد شلوغی مقابل کفشداری موجب شد تا سریع از محل دور شوم زیرا نمی خواستم برای زوار مزاحمتی ایجاد شود.»




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/7/5 توسط مصطفی نادری

خادم حرم امام رضا(ع) گفت: ملبس شدن به لباس خادمی این است که آقا بطلبد.

"علی اصغر صراف" در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - منطقه یزد، اظهار کرد: سال 69 کفشدار آستان قدس شدم و از آنجایی که موقعیت کاری من طوری بود که هر روز که سر کار می رفتم غروری در من ایجاد می‌شد، وقتی به حرم مطهر می‌رفتم غرور کاذب در من از بین می رفت.

وی ادامه داد: همه آنچه که در زندگی دارم و همه ایرانیها، خراسانی‌ها و تمامی زائرین هرچه که دارند به برکت وجود آقا امام رضا(ع) است.

صراف با بیان خاطره‌ای از دوران خدمتش در آستان قدس، گفت: 20 سال پیش زمانی که کفشدار شماره یک بودم در یک شب زمستان، خانواده‌ای دختر جوان 16 – 17 ساله‌ای را با برانکارد داخل حرم آوردند که چند لحظه‌ای ازدحامی ایجاد شد و جمعیت دنبال آنها بودند، از یکی از همراهان پرسیدم که گفت دختر جوان سرطان دارد و برای معالجه به کشورهای بسیاری رفته و پزشکان او را جواب کرده بودند که یک شب در آلمان خواب می‌بیند آقایی به او می‌گوید پیش همه رفتی پیش ما نیامدی. او وقتی بیدار می‌شود به پدر و مادرش می‌گوید و به ایران می‌آیند و مشورت می‌کنند که به آنها می‌گویند به حرم امام رضا(ع) بروند.

وی افزود: آقا ایشان را شفا می‌دهد و خودش با پای خود از حرم خارج می‌شود.

این خادم حرم رضوی اضافه کرد: همه معجزات و کرامات آقا امام رضا‌(ع) را در اطراف خود مشاهده می کنیم و اگر در هشت سال دفاع مقدس همه کشورهای جهان در مقابل ما ایستادند و نتوانستند کاری انجام دهند به خاطر برکات امام رضا(ع) است.

وی گفت: در حال حاضر آستان قدس دو نوع افراد را به خدمت می‌گیرد به طوری که عده‌ای را به عنوان خدمتگزار و عده‌ای دیگر با عنوان خدمه یا خادم هستند. خدمه که فراش، دربان، کفشدار یا حفاظ هستند که در حوزه رضوان و داخل صحن رضوان خدمت می‌کنند و اکنون آستان قدس خدمه نمی‌گیرد.

این خادم حرم امام رضا(ع)، اضافه کرد: افرادی که قصد دارند خدمتگزار باشند می‌توانند به مراکزمربوطه در آستان قدس مراجعه کرده و درخواست بنویسند که بنا به ضرورت و نیاز آنها را به خدمت می‌گیرند.

منبع ایسنا 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/7/4 توسط مصطفی نادری

 

آن جا ضریح، پنجره ای رو به اولیاست

آن جا رواق، پاتوقِ گه گاه انبیاست

شمس الشموس گوشه ی چشمت که می دمد

خورشید و ماه، پت پت شمعی است، بی ضیاست

آن جا که «راه» می رسد و باز می رود

یک جاده ی دو بانده که تا عرشِ کبریاست

حتی فرشته ها به ترافیک می خورند

از بس شلوغ می شود، از بس برو بیاست

پهن است سفره ای به درازای آسمان

اما غذا نه این عدس و ماش و لوبیاست

حاتم اگر که کشک بسابد، عجیب نیست

قربان سفره ات! خودمانی ست، بی ریاست

جان ها گرسنه اند، چه فرق این که دست ها

کوتاه یا بلند، سفید است یا سیاست؟

ما فکر می کنیم که در آستان تو

توفیر بین قالی کرمان و بوریاست

خوبا! تمام حرف همین است: ما بدیم

دل خوش که توی تعزیه ها حرف اشقیاست

آن ها که دست کم، همه یک رنگ و واضحند

ما چند رنگ و روییم و آیین مان ریاست

تسبیح و مهر و اشک و زیارت برایمان -

ماشین حساب و متر و ترازو و گونیاست

غافل از این که باران، شاگرد دست توست

غافل که خاک پای تو استاد کیمیاست

دوریم و دستمان به ضریح تو متصل

سیریم و عادت لب مان، ذکرِ «ساقیا»ست

ها... راستی... بلیت، غذا، جا گران شده

آقا! زیارت تو مگر حجّ اغنیاست؟!

آری، غزل بلند شد، اصلاً غزال شد

شاعر نوشت: «ضامن آهو» و لال شد 

مجتبی احمدی




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/7/4 توسط مصطفی نادری

 

هرچند اهانت به نبی جان سوز است

این ظلم و ستم بنایش از دیروز است

پیغمبر و کاغذ و قلم، یادت هست؟

سر منشاء این اهانت از آن روز است

 

یک عده مسلمان زبانی هستند

یک عده ی دیگر آسمانی هستند

آن عده که توهین به پیمبر کردند

از نسل فلانی و فلانی هستند




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/7/4 توسط مصطفی نادری

از خداوند متعال متضرعانه و خاشعانه مسئلت میکنیم که حج حجگزاران و میهمانان خانهى عزیز خداوند، مقبول درگاه خداوند متعال و موجب رضایت حضرت بارى تعالى و مایهى نزول برکات الهى بر جوامع اسلامى باشد. از دستاندرکاران حج و زیارت، چه در مجموعهى بعثه، چه در سازمان حج و زیارت، و همچنین دستگاههائى که همکارى میکنند و در متن کار و حواشى کار حضور دارند، لازم است صمیمانه تشکر کنیم و براى یکایک این زحمتکشان و کارگزاران محترم، از خداوند متعال طلب اجر کنیم.
 نکاتى که ذکر کردند - چه جناب آقاى قاضى عسگر، چه رئیس محترم سازمان - اقداماتى که انجام دادند یا بنا دارند انجام بدهند، همه اقدامات خوب و لازمى است. سعى بشود که انشاءاللّه همهى آنچه را که آرزوى این مدیران دلسوز است، با مراقبتِ کامل تحقق پیدا کند تا بتوانیم حج را از لحاظ صورت و معنا و قالب و محتوا، نزدیک کنیم به آنچه که خداى متعال از ما خواسته است؛ بتوانیم این واجب عظیم و این فریضهى تعیینکننده را - که داراى خصوصیاتى است که در هیچ فریضهى دیگر اسلامى، این خصوصیات نیست؛ ناظر به امت است، ناظر به دنیاست - آنچنان که خداى متعال اراده کرده است و براى ما و شما خواسته است، انشاءاللّه انجام دهیم.
 خب، موقعیتها تفاوت میکند. امسال موقعیت حج، یک موقعیت مخصوصى است. بروز و ظهور عظمت حضرت خاتمالانبیاء (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) در چشم دوستان و ارادتمندان و همچنین در چشم دشمنان، یکى از خصوصیات حج امسال است. این قضیهاى که دستهاى گنهکار دشمنان در مورد اهانت به درگاه قدس آن بزرگوار، در آمریکا انجام دادند، دو طرف دارد، دو رو دارد: از یک طرف نشاندهندهى عمق بغض و کینهى دشمنان و مستکبرین و عوامل آنهاست با پیامبر رحمت، با پیامبر عزت، با پیامبر کرامت، با حامل برترین و ارزشمندترین محامد انسانى و بشرى در طول تاریخ زندگى بشر و در همهى عالم وجود؛ نشان میدهد اینها چقدر عمیقاً با پیغمبر دشمنند. از آن طرف، آن اهانتها را میکنند؛ از آن طرف، سیاستمدارانشان در این قضیه موضعى میگیرند که با موضع دشمنى هیچ تفاوتى ندارد! این یک روى قضیه است؛ که خب، این براى دنیاى اسلام خیلى مفید بود. دیرباورترین انسانها و مجموعهها و جماعات فهمیدند که امروز صفبندى اصلى بین کى و کیست؛ دعواها بین جبههى حق و باطل بر محور چیست؛ معلوم شد بر محور اصل اسلام است، بر محور اصل وجود خاتمالانبیاء (صلّى اللّه علیه و ءاله و سلّم) است. این یک حادثهاى بود که دشمن انجام داد، اما دنیاى اسلام از آن سود برد؛ زیرا که دشمن را شناخت، علت دشمنى را شناخت، محور اختلاف حق و باطل را شناخت. امروز دعواها اینهاست؛ بقیهى حرفهائى که مستکبرین عالم علیه ملتهاى مسلمان ردیف میکنند و میگویند، حرفهاى فرعى و دروغى و بهانه است؛ روشن شد اصل قضیه چیست. این یک روى قضیه است.
 یک روى دیگر قضیه، این حرکت عظیم مسلمانهاست. شما ببینید امروز در دنیاى اسلام چه خبر است؛ ملتهاى مسلمان چه جوش و خروشى از خود نشان میدهند. اکثر هم این فیلم را ندیدند؛ همین قدر اطلاع پیدا کردند که یک چنین اهانتى انجام گرفته، شما ببینید چه غلیانى در دنیاى اسلام هست. کشورهاى مسلمان، ملتهاى مسلمان، بدون اینکه کسى از آنها بخواهد، بدون اینکه کسى آنها را تحریک کند، حرکت میکنند مىآیند، با همهى وجود، از اعماق دل، ارادت و محبت خودشان را به پیغمبرشان فریاد میکنند؛ این خیلى ارزش دارد. صحنهى عجیبى شد. در خود کشورهاى غربى، در آنجائى که بتهاى بزرگ و مستکبرین و طواغیت گردنکش نشستهاند و علیه اسلام و امت اسلامى به طور مرتب برنامهریزى میکنند، در اروپا، در آمریکا، در کشورهاى گوناگونِ غیر مسلمان، مسلمانها و گاهى غیر مسلمانها آمدند وسط میدان. این هم یک روى دیگر قضیه است. این خیلى قضیهى مهمى است؛ این نشان داد ظرفیت دنیاى اسلام را براى تحرک.
 ما قبلاً عرض کردیم که ملتقاى مسلمانان، وجود مبارک پیغمبر است. یعنى آنجائى که همهى مسلمانان، فرقههاى مختلف، نحلههاى مختلف، مذاهب و عقاید مختلف به هم میرسند و همه بر یک حقیقت اذعان و اعتراف میکنند، وجود مقدس خاتمالانبیاء است. در اینجا دیگر سنى و شیعه و فِرق مختلف و معتدل و متوسط و تندرو و اینها دیگر معنا ندارد. نسبت به این مرکز، نسبت به این محور، نسبت به این قطب عقاید الهى و اسلامى، همه با دل و جان متفق و متحدند. امروز این در دنیاى اسلام دارد نشان داده میشود؛ این را باید مغتنم شمرد.
 اینجاست که «برائت از مشرکین» در حج معنا پیدا میکند. حج جائى است که مسلمانها از همهى دنیاى اسلام در آنجا جمع میشوند. فرهنگهاى مختلف، نژادهاى مختلف، زبانهاى مختلف، صنوف لغات و لحنها و لهجههاى گوناگون - به تعبیر امام حسین (علیه
السّلام) در دعاى مبارک عرفه - همه در آنجا مجتمعند، متفقند. این وحدت که شکل جسمانى و مادى آن در اجتماعات بزرگ حج دیده میشود، باید عمق پیدا کند؛ همه احساس کنند که در مقابل یک خطر قرار دارند، در مقابل یک دشمن قرار دارند؛ همه از عمق وجود، نسبت به این دشمن برائت بجویند. معناى برائت از مشرکین در حج، اینجا ظاهر میشود.
 مقام و مرتبهى وجود مقدس پیغمبر اکرم چیزى نیست که ما انسانها با زبانهاى قاصر و ناقصِ خودمان و با فهمهاى کوتاهِ خودمان بتوانیم آن را تصویر کنیم؛ ما فقط عشق میورزیم، ما فقط اظهار اخلاص و خاکسارى میکنیم؛ بیشتر از این، کارى از ما برنمىآید. پیغمبر کسى است که خداى متعال میگوید: «انّ اللّه و ملائکته یصلّون على النّبىّ».(1) ذات مقدس پروردگار به او درود میفرستد، فرشتگان خداى متعال به او درود میفرستند؛ ما کى هستیم که بتوانیم مقام او را بفهمیم، بشناسیم؟ اما به او محبت داریم، به او عشق میورزیم، پاى سخن او مىایستیم. این باید براى ما به عنوان یک اصل محفوظ باشد: پاى سخن پیغمبرمان باید بایستیم؛ و آن، سخن توحید است، سخن اسلام است، قرآن است. حج را باید مظهر این قرار داد.
 یکى از توطئههاى بزرگ دشمن - که البته در این قضیه بحمداللّه تا حدود زیادى خنثى شد، اما همه باید مراقب باشیم - اختلاف افکندن بین این صحنهى عظیم و یکپارچه است. ما که در مبانى، در اصول، در اصلىترین مسائل اسلام، همه بر یک نقطه متمرکز هستیم، به خاطر برخى از اختلافهاى نظرى و عقیدتى و عملى، ما را در مقابل هم قرار بدهند. بله، فِرق اسلامى، نِحل اسلامى در مسائل گوناگون اختلاف دارند؛ اما بگوئیم: در مقابل شما که دشمن اسلامید، در مقابل شما که به وجود مقدس پیغمبر ما اینجور ناروائى به خرج میدهید، ما همه متفقیم، متحدیم. دشمنان دین، مستکبران و ادارهکنندگان جبههى ضد اسلام بدانند که امت اسلامى در مقابل آنها متحد و متفق است؛ گمان ایجاد اختلاف را از خودشان دور کنند؛ مأیوس بشوند از اینکه بتوانند بین ما اختلاف ایجاد کنند. مبلّغین ما، آحاد مردم ما، مدیران ما، پیروان گوناگون مذاهب ما، سنى ما، شیعهى ما، همه باید حواسمان به این باشد؛ مراقبت کنیم، نگذاریم دشمن با ایجاد اختلاف بین ما - که ما خشمهاى خودمان، غضبهاى خودمان را علیه خودمان و در درونِ خودمان به کار ببریم - خودش را از مقابلهى با خشم امت اسلامى نجات بدهد؛ این خطاى بزرگى خواهد بود. این یک نکته است در باب حج و بخصوص حج امسال.
 یک نکتهى دیگر که بارها بر آن تأکید شده و باز هم لازم است عرض کنیم، این است که حج اگرچه یک واجب سیاسى است، یک واجب اجتماعى است، مظهر وحدت است، مظهر تجمع مسلمین است، براى بیان برائت است - در اینها شکى نیست - اما یک مجموعهى لبالب از احساس معنوى است؛ این نباید فراموش شود. از اول مراسم حج، از همان احرامى که شما براى عمره در میقات میبندید، تا آخرین وظائف و فرائضى که در حج وجود دارد، ذکر خدا موج میزند؛ این را باید به یاد داشته باشیم. ذکر خداى متعال ما را پاکیزه میکند، ما را تطهیر میکند، زنگها را از دل ما پاک میکند، غفلتها را از ما میزداید، عشق به دنیا و چنگ زدن به زخارف مادى و پول و مقام و شهوات جنسى و غیرجنسى و اینها را در ما تضعیف میکند. ما امروز و همیشه به این احتیاج داریم. انسان براى اینکه بتواند راه را درست طى کند، از صراط مستقیم حق منحرف نشود، احتیاج دارد به این که همیشه یاد خدا را در دل بپروراند؛ و در این جهت، حج یکى از بهترین فرصتهاست؛ از جهاتى بىنظیر است. من خواهش میکنم در هر کدام از اعمال و فرائض و مناسکى که انجام میدهید، در لبیکى که اول کار میگوئید، توجه داشته باشید چه کار دارید میکنید؛ با کى دارید حرف میزنید. در طواف، در سعى، در میقات، در مراکز وقوف، در هر عملى از اعمال حج، بدانیم که داریم با چه کسى حرف میزنیم، با چه کسى معامله میکنیم، براى چه کسى داریم تلاش میکنیم. این یاد را، این ذکر را، این خشوع را، این تضرع را لحظهاى از خودمان جدا نکنیم؛ این یکى از کارهاى مهم است. روحانیون محترم بخصوص، مسئولان کاروانها، مرتبطین با افراد، به این نکته توجه کنند.
 نکتهى آخر هم این است که ارتباطات با برادران مسلمان در دنیاى اسلام باید در این مرکز مهم احیاء شود. ارتباطات، ارتباطات دولتها نیست. ارتباطات دولتها، ارتباطات رسمى است، ارتباطات زبانى است، براى مسائل دیگرى است. ارتباط بین آحاد امت اسلامى، ارتباط قلبى است؛ این با ارتباط آحاد ملتها با یکدیگر حاصل میشود. در دیدار با برادران مسلمانى که از کشورهاى دیگر آمدهاند، آنهائى که اهل زبانند، میتوانند حرف بزنند، با زبان اظهار محبت کنند، اظهار تعارف کنند، بر روى نقاط مشترک تکیه کنند؛ آنهائى که اهل حرف زدن نیستند، با عمل: جا بدهید، مهربانى کنید، محبت کنید، بعضى از سختىها و خشونتها را تحمل کنید؛ یکى ممکن است تنه بزند، شما در مقابلش لبخند بزنید. در عمل سعى کنید این ارتباط به وجود بیاید؛ نه فقط براى اینکه آبرو و عزت ایران و ملت ایران را حفظ کنید - که البته این در جاى خودش خیلى مهم است؛ چقدر خوب است که یک ملت بتواند کرامت خود، ارزش خود، پایبندى خود به آداب و اخلاق انسانى و اسلامى را نشان بدهد - بلکه براى اینکه این ارتباط قلبى برقرار شود. اهل هر نژادى است، اهل هر زبانى است، اهل هر مذهبى است، مسلمان است؛ او هم مثل شما به عشق کعبه آمده، به عشق پیغمبر آمده؛ او هم دارد همین راه را میرود، او هم با خداى متعال دارد حرف میزند. هرچه میتوانید، این وجه مشترک را به رخ یکدیگر بکشید؛ بفهمند که این وجه مشترک وجود دارد. وقتى مسلمان در اقصى نقاط عالم احساس کرد که در کشورهاى دیگر، در ملتهاى دیگر برادرانى دارد، قوّت روحى پیدا میکند، اعتماد به نفس پیدا میکند؛ از ضعفى که دستهاى خبیثِ مستکبر بر مسلمانها تحمیل کردهاند، خودش را نجات میدهد. این حالت باید تقویت شود.
 از خداوند متعال میخواهیم برکات خودش را بر حجاج ما و بر همهى حجاج دنیاى اسلام نازل بفرماید. انشاءاللّه همهى شما مشمول ادعیهى زاکیهى حضرت بقیةاللّه (ارواحنا فداه) باشید و انشاءاللّه همه بتوانیم با استمداد از روح مطهر اولیاء، روح مطهر شهداء، روح مطهر امام بزرگوارمان، در راهى حرکت کنیم که موجب رضاى پروردگار عالم باشد.
    والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته




قالب وبلاگ