سهر
مراد از «سَهر»، شبزنده داری و سحرخیزی است. مسلمان واقعی، باید اهمیّت زیادی برای نماز شب قائل باشد. یکی از علمای بزرگ نقل میکردند که وقتی خدمت حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» رسیدم، حضرت فرمودند: ننگ است برای شیعیان ما که نماز شب نخوانند.
در روایات ائمّه معصومین«سلاماللهعلیهم» تأکید فراوانی بر شبزندهداری و نماز شب شده است. اوّلین دستور از دستورات ابتدای سوره مبارکه مزمّل، خطاب به پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برای موفّقیّت در امر رسالت، شب بیداری و نماز شب است.[3] پس از نزول آیات ابتدایی سوره مبارکه علق و ایمان آوردن حضرت علی«سلاماللهعلیه» و حضرت خدیجه«سلاماللهعلیها»، ابهّت وحی پیامبر را گرفت و خستگی شدیدی در بدن خود احساس کردند، لذا کمی دراز کشیدند، آنگاه جبرئیل امین فرود آمد و این آیات را نازل کرد:
«یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً»[4]
ای کسی که عبای نبوّت به دوشت آمده، برخیز و شب بیدار باش. اگر میخواهی بار سنگین رسالت را به سرمنزل مقصود برسانی، باید این دستورات را رعایت کنی که اوّلین آنها، شب بیداری و سحرخیزی است.
«إِنَّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقیلاً»[5]
بار رسالت و وحی الهی، بسیار ثقیل و سنگین است و بری تحمّل آن، نیاز به شب بیداری و نماز شب است.
بنابر این، اگر انسان بخواهد رشد و تعالی مادی و معنوی پیدا کند، حتماً باید به نماز شب مقیّد شود. در برخی از روایات به صورت کنایه آمده است که وقتی انسان خواب بماند، شیطان او را مسخره میکند که نماز شب را از دست داده و توانسته شب زندهداری و نماز اوّل وقت را از وی بگیرد.[6]
همانگونه که در مباحث پیشین نیز مطرح شد، اصل نماز در دستورات دینی، فوق العاده مهم است. انجام مستحبّات نماز مانند مقدّمات و مؤخّرات، برگزاری آن به جماعت، اوّل وقت بودن و ... نیز از اهمیّت والایی برخوردار است و در کنار آنها، نمازهای مستحب بالاخص نماز شب، از جایگاه ویژهای برخوردار است. زندگی منهای نماز، معنایی ندارد. لذا از همگان، مخصوصاً جوانها تقاضا دارم که اگر میخواهید عاقبت به خیر شوید، اگر میخواهید یک زندگی با نشاط و منهای غم و غصّه و نگرانی و اضطراب خاطر، منهای سردرگمی و مشکلات داشته باشید و اگر میخواهید در وادی ضلالت و گمراهی سقوط نکنید، برای نماز و نماز در دل شب، اهمیّت ویژهای قائل باشید.
عزلت
معمولاً «عزلت» اینگونه معنا میشود که انسان با کسی رابطه و تماس نداشته باشد. این معنا در اخلاق اسلامی مورد نظر نیست. در واقع اسلام قطع رابطه با دیگران و گوشهنشینی را تأیید نمیکند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند:
«الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَأْلَفُ وَ لَا یُؤْلَف»[7]
مؤمن الفت مىگیرد. کسى که نه الفت بگیرد و نه الفت بپذیرد، از خیر بهدور است.
مؤمن کسی است که با دیگران رابطه برقرار میکند و به آنان محبّت میورزد و با آنان انس میگیرد. لذا عزلت به معنای گوشه نشینی و قطع رابطه و رفت و آمد، مورد نظر تعالیم دینی نیست. آنکه مقصود تعالیم روحبخش قرآن و عترت«سلاماللهعلیهم» است، دوری و کنارهگیری از مجالس بیهوده و بىنتیجه، که از خیر دنیا و آخرت بىبهرهاند، و همچنین کنارهگیری از انسانهایی که رفت و آمد با آنها، باعث شر و موجب فساد است، میباشد.
تعالیم والای اسلامی، همه رفت و آمدها، مجالس گوناگون، نشست و برخواستها و ... را به صورت هدفمند و مفید مطالبه میکند. شرکت در جلسات بیهوده، خیابانگردیهای بیمورد، مؤانست با انسانهای شیطان صفت، گردش برای وقت گذرانی در بازار، خیابان و امثال آن، از مواردی است که انسان باید از آنها به شدّت برحذر باشد و دوری گزیند.
نقل میکنند عالمی مشغول مطالعه کتاب شیخ انصاری بود. فرد شیطانصفتی نزد او آمد و قصد داشت او را منحرف کند، لذا به او گفت: ظاهراً تنها نشستهاید؟ پاسخ داد: تا وقتی تو نیامده بودی، تنها نبودم و با شیخ انصاری هم سخن بودم، اما حال که تو آمدی، تنها شدم و ایشان را از دست دادم.
ذکر مداوم
پنجمین امر مستحب، «ذکر مداوم» است. قرآن کریم، به صورت جدّی، دائم الذّکر بودن را از مسلمانان خواسته است:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً ، وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً»[8]
شیعیان و مؤمنین، باید رابطه خود با خداوند را به وسیله ذکر مداوم، مستحکم کنند و در خلوت و جلوت به یاد پروردگار متعال باشند. چنانکه در جلسات گذشته ذکر شد، حتّی در موقع خواب و در دل شب نیز باید ذکر بگوید. بسیار مناسب است که مؤمنین هرکدام به تناسب ذوق و حاجات و حالات خود، ذکری را انتخاب کنند و بر آن مداومت ورزند. ذکر شریف «لا إِلهَ إِلاَّ الله»، صلوات، ذکر یونسیّه و ... همگی بسیار خوب و عالی است و هرکدام انتخاب شوند، اثرات فراوانی برای ذاکر دارند.
معمولاً علمای علم اخلاق، به همگان مخصوصاً جوانها، ذکر یونسیّه را توصیه میکنند: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ»[9]
التزام به بیان این اذکار، اوّلین مرحله از ذکر است که به آن «ذکر لفظی» میگویند. مهمتر از ذکر لفظی، «ذکر قلبی» است. ذکر قلبی به این معناست که وقتی زبان ذکری را میگوید، دل نیز همراه زبان بوده و به آن ذکر، معتقد و معترف باشد. مثلاً وقتی انسان با زبان ذکر شریف «لا إِلهَ إِلاَّ الله» را میگوید، دل او نیز به یگانگی خداوند متعال و نفی همه بتها اعتراف کند و واقعاً در دل «لا إِلهَ إِلاَّ الله» بگوید. مرحله مهمتر از این دو، «ذکر عملی» است. یعنی انسان در زندگی خود، به آن اذکار عمل کند. عبودیّت، اجتناب از گناهان و اهمیّت دادن به واجبات و اخلاص در عمل، از مصادیق ذکر عملی هستند. اگر همه کارهای انسان برای خدا و به یاد خدا باشد، ذکر عملی پیدا کرده است. البته باید توجّه داشت که ذکر لفظی، هیچگاه نباید ترک شود و نیل به ذکر عملی و قلبی، در کنار ذکر لفظی و توأم با ذکر زبانی است.
امام صادق«سلاماللهعلیه» فرمودند:
«مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِی سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ إِنْ کَانَ مِنْهُ وَ لَکِنْ ذِکْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ کَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ کَانَ مَعْصِیَةً تَرَکَهَا»[ 10 ]
سختتر چیزى که خداوند بر خلقش واجب ساخته، ذکر بسیار خداست، مقصودم فقط گفتن «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» نیست، اگر چه این هم از جمله ذکر است، بلکه مقصود ذکر عملی و یاد آوردن خداست در آنچه حلال و حرام فرموده که اگر طاعت خداست عمل کند و اگر معصیت است، ترک نماید.
خوشا به حال کسانی که به صورت توأمان، ذکر لفظی، ذکر قلبی و ذکر عملی دارند. ذکر مداوم از موجبات کمال انسان است و مانعی برای سقوط و انحراف او محسوب میشود. با التزام به ذکر لفظی، قلبی و عملی، انسان به مقام عبودیّت میرسد و مورد عنایت خداوند متعال قرار میگیرد.
لازم به ذکر است که برای درک مراحل بالاتر از ذکر لفظی یعنی ذکر قلبی و ذکر عملی، باید از ذکر لفظی شروع کرد تا به مرور بر اثر مداومت، ذکر در دل رسوخ کند و بالاخره در عمل به منصه ظهور درآید.
پینوشتها
==============
1. الکافی، ج 2، صص 252-353
2 . مجموعة ورّام( تنبیه الخواطر)، ج 1، ص 100
3. ر.ک: سیر و سلوک؛ مقدّمه، صص 28-19
4. مزمّل / 2-1
5 . مزمّل / 5
6 . مجموعة ورّام( تنبیه الخواطر)، ج 2، ص 236؛ بحارالانوار، ج 60، ص 263
7 . الکافى، ج 2، ص 102
8 . احزاب / 42-41
9 . انبیاء / 87
10 . الکافی، ج 2، ص 80