سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ
تیر 91 - نون و نمک
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نون و نمک
نوشته شده در تاریخ شنبه 91/4/31 توسط مصطفی نادری

 

 

پهن شد سفره ی احسان، همه را بخشیدی

باز با لطف فروان همه را بخشیدی

  

ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد ،

رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی

  

گفته بودند به ما سخت نمیگیری تو...

همه دیدیم چه آسان همه را بخشیدی

  

یک نفر توبه کند با همه خو میگیری

یک نفر گشت پشیمان همه را بخشیدی

  

این گنهکاری امروز مرا نیز ببخش

تو که ایام قدیم ، آنهمه را بخشیدی

  

حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود

تو همان نیمه ی شعبان همه را بخشیدی

 

داشت کارم گره میخورد ولی تا گفتم

" جان آقای خراسان " همه را بخشیدی

  

بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد

مادری گفت "حسین جان " همه را بخشیدی

««لطیفیان»»




نوشته شده در تاریخ شنبه 91/4/31 توسط مصطفی نادری

 

با توجه به فرا رسیدن ماه مبارک رمضان حاج آقا در بیانات خود تذکراتی چند در خصوص فضیلت ماه مبارک و همچنین استفاده بهتر از این ماه بیان فرمودند. نکته جالبی که در صحبتهای حضرت استاد بود این موضوع است که زمانی که ایشان در خصوص غذا خوردن در ماه مبارک صحبت می فرمودند حاضرین گریه می کردند و همانطور که قبلا هم عرض کردم این هنر استاد است که با یک دانه خرما چنان روضه ای می خوانند که دل همه عاشقان رو به لرزه میاندازد. شاید با خواندن مطالب شما نیز از این اشک بهره ای برده باشید انشاءالله:

انشاءالله که همه مومنین برای این مهمانی عظیم آماده بشوند. شبهای مسجد ارک به لطف خدا از جمعه شب شروع خواهد شد و کمیل حضرت عبدالعظیم علیه السلام این هفته برپا خواهد بود. سعی هم بر این شده که مراسم ساعت 2:45 بامداد به پایان برسه تا عزیزان جهت رفتن به منزل و صرف سحری زمان لازم رو داشته باشند.

یادتون باشه ومخصوصا به جوانترها عرض می کنم یک وقتی اشتباه نکنید و سحری نخورده روزه بگیرید. ثواب روزه کسی که سحری خورده چند برابر میشه. خدا کسی که سحری می خوره و روزه میگیره رو بیشتر دوست داره.

غذا بخورید، خرما بخورید، خرما رو به عشق حضرت زهرا سلام الله علیها بخورید که چقدر حضرت خرما دوست داشتند. وقتی می خوری بگو بی بی جان خوشا به حال حضرت سلمان که شما برای او خرما کنار گذاشتین. آب بخورید به نام حسین (ع)، نان بخورید با یاد امیرالمومنین که با نان جو سیاه روزه می گرفت. یعنی هر چیزی که می خوری می تونی به یاد اهل بیت باشی. بعد می بینی نیم ساعته داری گریه می کنی و خرما تو دستت مونده. بگو خدا لعنت کنه که خرما به این خوبی و میوه بهشتی رو در شام و کوفه به بچه ها یابی عبدالله صدقه دادند.

یعنی در این ماه با غذا خوردن هم می تونی عبادت کنی، به شرط اینکه سر خودت رو خلوت کنی. این ماه به قدری عظیم است که با این همه منبر و سخنرانی که بزرگان در عظمت این ماه صحبت می کنند و این همه در بخش های مذهبی رادیو و تلویزیون گفته میشه باز ما همینجور بی معرفت وارد این ماه می شویم و وداع می کنیم و نا تمام می مونه.

چرا برای تو نا تمامه و برای بعضی تمام شده و زیبا؟ چون سر خودت رو خلوت نکردی و مشغله داری. بحثی هم که در امین الله داریم در همین مورده که "مولعة بذکرک و دعائک" ما ولع به دنیا و حرص به گناه داریم نه ذکر خدا. خدا که در این ماه با غل و زنجیر کردن شیاطین کمکت می کنه پس خودت هم کمک کن تا آزاد بشی برای این مهمانی.

تازه در این ماه می فهمی که هر چی می کشی از نفس خودت می کشی و همه دشمن تو نفس توست.

با این وضع اصلا نمیشه مهمانی خدا رفت و از طرفی اگر هم نری سرت کلاه رفته. چون میگن با هر سر و وضعی که هستی بیا. وقتیکه ایها الناس اومده یعنی همه بیان. کسی نمی تونه بگه منظور مومنین و مخلصین و عارفین بوده بلکه همه دعوت هستند.

حالا تو چطور می تونی بهره ببری؟ اولین کار قبل از هر کاری حتی قبل از استغفار اینه که سر خودت رو خلوت کنی. حالا یک نفر معنی این نحرف رو نمی فهمه و موهاش رو کوتاه می کنه چون نمی فهمه، این گرفتاری که با وسایل و ارتباطات دور خودمون درست کردیم مشغولیت میاره. حالا ماه مبارک باید حتما ببینه تو فلان سایت چی نوشته، یا فلان شخص چی گفته.

یک مقداری با قرآن آشنا بشوید که زمینه خلوت کردن اطرافتون با خواندن قرآن محیا میشه. فقط قرآن. البته بی ادبیه که در مقابل ساحت مقدس حضرت حجت علیه السلام این حرف رو میزنم ولی حداقل به اندازه زمان خوردن صبحانه و ناهار قرآن بخون. اگر نمی تونی حداقل بخواب که خواب هم در این ماه عبادته. ببینید راه رسیدن به خداوند زیاده و از همه بهتر محبت علی علیه السلام است.

امسال هم اعلام کردیم که سال امام هادی علیه السلام است به خاطر این اهانتی که به ساحت مقدس حضرت شد. اگر می تونید این سه روز آخر ماه شعبان رو روزه بگیرید که فرمودند حقیقت این سه ماه رو یکجا می دهند.

شما من رو دعا کنید و من هم شما رو دعا می کنم. کمتر بخوابید و بیشتر عبادت کنید. شما ببینید که بزرگان دین ما چند ساعت می خوابیدند، تحقیق کنید. 90 سال و 100 سال هم عمر کرده اند.

مسائل شرعی خودتون رو ریز به ریز سوال کنید. سعی کنید تا جائیکه می تونید فکرتون رو آزاد کنید، به هر حال شرایط اقتصادی سخت شده، گرانی هست و هر کس که منکر بشه دروغ میگه ولی هر کسی که اعتقاد داره می دونه که خدا با هر شرایطی روزی رو میده. رزاقیت صفت ذاتی خداوند است و روزی بنده گردن خداست.

یک عده هم ممکنه تا بعد از ماه رمضان از دنیا بروند. به سلامتی، "السلام یوم ولدت و یوم اموت" خدا کنه هر کسی که از بین ما میره با ذکر حسین (ع) بمیره. ما با مردن مشکلی نداریم. مشکل ما رفاقتمون با امام زمان است. اگر بتونیم این شبها با یک سلام به مادرش یا یک سلام به ابی عبدالله دل آقامون رو به دست بیاریم خیلی خوب میشه. آقا از ما خوشش میاد. می گیم آقا ببین روزه هستیم و لبهامون تشنه است، ما اصلا تشنگی قیامت رو نمی فهمیم ولی به یاد لب تشنه حسین بودن رو می فهمیم.

موقع افطار قبل از اینکه با کسی حرف بزنی بگو آقا با همه بی ادبی خواستم بگم روزتون قبول باشه. عیبی نداره. به پیغمبر هم می گفتند، به اهل بیت هم می گفتند اونها هم جواب می دادند روزه شما هم قبول باشه. خدا رحمت کنه مرحوم رجبی پدر غلامعلی رجبی رو می گفت: من بعضی وقتها پای سفره که میشینم میگم آقا قربون نمکدونت برم، قربون این غذات برو که به من دادی. من کجا لیاقت داشتم. با خدا عشق بازی کنید. عاشق نگشته ای که کشی انتظار یار . . .

مواظب سفره های که می اندازید باشید. اگر می بینید مشکل دارین سفره مجزا بندازید. مواظب جاهائیکه دعوت میکنند باشید. طرف خمس نمیده ولی تو فلان هتل افطاری میده. من نمی دونم این قانونها رو از کجای دین گرفتند، از بهائیت گرفتند. سبحان الله که ما نفهمیدیم دین چطور مزه میده که اینجور دین رو یاد گرفتند.

خدایا به حق حضرت زهرا سلام الله علیها به ما حقیقت دین رو بفهمون. توفیق روزه داری، شب زنده داری، اشک چشم مخصوصا گریه بر ابی عبدالله به همه ما عنایت بفرما.




نوشته شده در تاریخ شنبه 91/4/31 توسط مصطفی نادری

 

رسد ز نم نم گریه صدای آمدنت *** به اشک دیده بخوانم دعای آمدنت

گذشت نیمه شعبان و من عوض نشدم *** چه کار کرده دل من برای آمدنت

چه دیده ها که به راهت سپید شد *** چه گریه دار شده ماجرای آمدنت

تو خواستی که بیایی سری به ما بزنی *** ولی نبود محیا فضای آمدنت

در آن میان که بوی گناه می آید *** نباشد ای پسر نور جای آمدنت

اگر چه شیعه کند پیشه راه تقوی را *** دعا و گریه شود ره گشای آمدنت

سلام ما به شهیدان که با تن بی سر *** چه عاشقانه نشستند پای آمدنت

تقاص سیلی نامرد به کوچه می گیری *** در ابتدای ظهور و ابتدای آمدنت

چه می شود که بگیریم سر به روی دست *** شویم همسفر کربلای آمدنت

 




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/4/27 توسط مصطفی نادری

آهنگ پیشوازهای ایرانسل جدید ویژه ماه مبارک رمضان و راز و نیاز و مناجات با خدا از حاج منصور ارضی:

 

 گریه می بارم  4416201

 ماه غفران 4416202

ماه خدایی 4416203

 مهمان شدم 4416204

 تو کریم و بخشنده 4416205

 عشق به مهمان 4416200

 علی امیر سفره داران 4416194




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/4/27 توسط مصطفی نادری


مسجد ارک :

از ساعت 23:30 مراسم با قرائت قرآن آغاز می‌شود و از حدود ساعت 24 نیز در

دهه اول: حجت الاسلام حاج سید حسین مومنی

دهه دوم: پنج شب حجت الاسلام قاسمیان پنج شب حجت الاسلام جعفری

دهه سوم: پنج شب حجت الاسلام قاسمیان پنج شب حجت الاسلام جناب سید میرباقری به

سخنرانی خواهند پرداخت.

در ادامه نیز نصایح، مناجات و قرائت دعای ابوحمزه ثمالی توسط حاج منصور ارضی صورت خواهد گرفت.
 
آدرس: خیابان 15 خرداد، میدان سبزه میدان

***
هیأت مکتب الزهرا سلام الله علیها :

هر شب از ساعت 12 تا 3 بامداد

با سخنرانی حجج الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی آقا تهرانی، شهاب مرادی

و آقایان دکتر حشمت اله قنبری، مهدی توکلی، مهدی قاسمی

به همراه مداحی و مناجات برادر حاج محمد رضا طاهری

آدرس: خیابان 17 شهریور، نرسیده به میدان خراسان، ابتدای خیابان شهید عجب گل

*** 
رایه‌العباس:

مراسم مناجات دهه اول ماه رمضان با نوای حاج محمود کریمی از جمعه 30 تیرماه 1391 از ساعت 21

 مکان: مشهد ، حرم مطهر رضوی

مراسم احیاء و عزاداری لیالی قدر از یکشنبه 15 مرداد 1391 بمدت 7 شب از ساعت 22

مکان: چیذر، حسینیه امامزاده علی اکبر(ع)

***
رهروان شهدا:

مرثیه سرایی توسط حاج عبدالرضا هلالی

از جمعه سی ام تیر ماه، مصادف با شب اول ماه مبارک رمضان از ساعت 21

مکان: میدان خراسان - حسینیه امام موسی ابن جعفر (ع)

***
عشاق‌الحسین:

مناجات یا نوای دلنشین حاج علی قربانی

از شب اول ماه مبارک رمضان، از ساعت 23

مکان: خیابان پیروزی خیابان نبرد شمالی نرسیده به آهنگ مسجد شهید بهشتی

 ***
محبان فاطمه‌الزهرا(س):
شبهای ماه مبارک رمضان از ساعت 21:30 با مناجات سعید حدادیان

مکان: تهران، خیابان آزادی، بعد از پل یادگار امام، مهدیه امام حسن مجتبی(علیه السلام)

***
ر‌وضة العبا‌س (ع):

شبهای نوزدهم ,بیست و یکم , بیست و سوم ماه رمضان، از ساعت 23

مراسم احیا توسط سید مالک علوی

مرثیه سرایی توسط حاج حسین سیب سرخی 

آدرس : پیروزی ، بعد از چهارراه کوکاکولا ، نبش خیابان کریمشاهیان ، حسینیه جوانان حسینی هیئت

***
مسجد شهدا:

مناجات امیرالمومنین(علیه السلام) در مسجد کوفه با نوای حاج مهدی سماواتی

قرائت دعای افتتاح و دعای ابوحمزه ثمالی، توسط حاج ماشاالله عابدی

زمان: شب های ماه مبارک رمضان 90- از ساعت 1 بامداد

مکان: تهران- بزرگراه آهنگ- بعد از میدان شهید محلاتی- مسجد شهدا

***
مسجد امام حسین(ع):

سخنرانی و مناجات حاج‌رضا بکایی

زمان: شب‌های ماه مبارک رمضان از ساعت 12:30 بامداد

مکان: میدان امام حسین(ع)، مسجد امام حسین(ع)

***
حسینیه همدانیها
 
سخنرانی و مناجات در شبهای ماه مبارک رمضان، توسط استاد،حاج شیخ حسین انصاریان

 و برگزاری مراسم احیاء در لیالی قدر

مکان: خیابان ری، حسینه همدانیها

***
بیت‌الرقیه:

سخنرانی و مناجات توسط حجت الاسلام سید حسین هاشمی نژاد

شب های ماه مبارک رمضان، از ساعت 21:30

آدرس: خیابان پیروزی، خیابان پنجم نیروی هوایی، بعد از فلکه دوم، فرعی 4/36، بیت الرقیه(سلام الله علیها)

***
مهدیه تهران:
 
مراسم از ساعت 20:45 همراه با نماز جماعت آغاز خواهد شد.

قرائت ادعیه و مناجات توسط حاج مهدی سماواتی
 
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ علیرضا پناهیان

برنامه شب های قدر قرائت دعای جوشن کبیر و مراسم احیا در مهدیه تهران، نیز بدین شرح است:

قرائت دعای جوشن کبیر در شب 19 رمضان توسط حاج رضا نبوی و مراسم احیا توسط حجت الاسلام و المسلمین حاج سید محمد حسین بحرالعلوم میردامادی

قرائت دعای جوشن کبیر در شب 21 رمضان توسط حاج حسن اخباری و مراسم احیا توسط حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسین مومنی

قرائت دعای جوشن کبیر در شب 23 رمضان توسط حاج رضا طاهری و مراسم احیا توسط حجت الاسلام و المسلمین حاج سید مهدی حائری

آدرس: خیابان ولیعصر، بالاتر از تقاطع مولوی، مهدیه تهران




نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/4/27 توسط مصطفی نادری

دختر فرانسوی و تلفن دفتر آیت الله مظاهری

سدیدنیوز: به گزارش پارساپرس حجت الاسلام آقاتهرانی در یکی از خاطرات خود می گوید: یک روز جلوی در موسسه دختر خانم جوانی جلوی من را گرفت و اظهار داشت: می خواهد مسلمان شوم .

سوال کردم چه اطلاعاتی پیرامون اسلام دارید؟ گفت: به نتیجه رسیده ام مسلمان شوم. پیشنهاد مطالعه چند کتاب را دادم، کتاب ها در اختیارش گذاشته شد؛ بعد از مدتی با اشتیاق به نزدم آمد و گفت: کتاب ها را خوانده و می خواهم مسلمان شوم.

باز چند کتاب دیگر هم به او دادم و گفتم: اینها را هم مطالعه کنید.این کار چند بار همینطور ادامه پیدا کرد. مطمئن بودم جامعیتی از اسلام و مکتب تشیع از مطالعه کتاب ها برایش حاصل شده است. یک روز همین دختر با عصبانیت وارد موسسه شد و گفت: اگر همین الان شهادتین را برایم نخوانید، داخل شهر می روم، داد میزنم و اعلام می کنم، من مسلمان هستم تا همه متوجه بشوند و به این طریق اسلام می آورم. شور و اشتیاق این دختر موجب این شد تا به او قول دهم در مراسم جشن بزرگ میلاد امام حسین (ع) در موسسه ایشان بیایند و مراسم تشرف به اسلام را برگزار کنیم.

روز میلاد امام حسین(ع) مراسم جشن برپا شد و شیعیان زیادی هم در جلسه شرکت کردند، به عنوان یک میان برنامه اعلام کردیم یک دختر فرانسوی مقیم نیویورک با اطلاع و آگاهی دین اسلام و مکتب تشیع را برگزیده و مراسم تشیع الان برگزار می گردد.

در این میان شخصی از داخل جمعیت بلند شد و گفت: اصلا این دختر از اسلام چه می فهمد که می خواهد مشرف بشود؟ بنده نیز سوالی را مطرح کردم و گفتم هرکس جواب را می داند پیرامون آن توضیح دهد؟ سوال درباره مسئله «بداء» بود که از اعتقادات مسلم ما شیعیان است.هیچکس جوابی نداد! سوال را از این دختر پرسیدم؟ توضیحاتی پیرامون آن به جمعیت ارائه داد.

سپس در جلوی جایگاه قرار گرفت؛ پس از اقرار به شهادتین و ارایه عقاید به او، اذان درگوش راست و اقامه در گوش چپ او خوانده شد. رسما به اسلام و مکتب تشیع گروید و نام او را «رقیه» نهادیم.

چند روزی از این قضیه گذشت تا اینکه همین دختر را با حجاب کامل اسلامی هم راه با مرد و زنی دیدم، به نظر می آمد پدر و مادرش باشند. در خیابان جلوی مدرسه با ما برخورد نمودند.

آن مرد و زن (پدر و مادرش) با زبان فرانسوی شروع به سر و صدا کردند؛ چرا دختر مارا مسلمان نموده اید؟ به او بگویید حجابش را بردارد... سر و صدا باعث شد عده ای دور ما جمع شوند. در همان حین، احساس کردم این دختر تازه مسلمان الان در شرایط سختی است و خیال کردم دارد خجالت می کشد. به موسسه رفتم و زنگ زدم ایران دفتر آیت الله مظاهری و پرسیدم: آیا در چنین شرایطی اگر اصل دین شخص در خطر باشد به نظر شما اجازه می دهید روسری را بردارد؟ در این مورد خاص ایشان فرمودند اشکال ندارد. به سرعت برگشتم و به این دختر گفتم: با یکی از مراجع تقلید صحبت کردم و در مورد شما فرمودند: اگر دین شما در معرض خطر است اشکال ندارد و شما می توانید روسری را بردارید، آنچه در جواب شنیدم این بود: دختر تازه مسلمان به من گفت: این حکم از احکام ثابت و اولیه است یا از احکام ثانویه و بنا بر ضرورت است؟ گفتم از احکام ثانویه می باشد. تا این را شنید، گفت:« اگر روسری خود را برندارم و بخاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب میشوم؟» گفتم: «بله!» گفت: « والله روسری خود را برنمی دارم هرچند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.» البته بعد از این ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مودبانه دخترشان از این خواسته صرفنظر کردند.

آنها عازم فرانسه بودند و با همان حال به طرف فرانسه روانه شدند، آدرس یک مرکز دینی که دوستان ما در آنجا بودند به او دادم و بعدا هم متوجه شدم که الحمدلله با یک جوان مسلمان فرانسوی ازدواج نموده است.





نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/4/22 توسط مصطفی نادری

 

 

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریة ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و علی جمیع الانبیاء والمرسلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین 

برای اینکه حضرت ولی عصر (روحی فداه) نظر لطفی به جلسه عنایت کنند، اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

یکی از فضیلتهای فراموش شده الان، حیاست.این فضیلتی که خیلی مقدس است. این فضیلت به اندازه ای مقدس است که پیغمبر اکرم (ص) می­فرماید اگر کسی حیا ندارد، دین ندارد. در روایت دیگری می­فرماید که اگر کسی حیا ندارد، عقل ندارد. لذا پیش پیغمبر اکرم (ص) بی حیا، بی عقل و بی دین است و این روایتی که خواندم، هم ولایت و هم نبوت فرمودند.در روایات فراوانی هم از پیغمبر اکرم (ص)و هم از ائم? طاهرین (ع) وارد شده است و هم سنّی نقل کرده است و هم شیعه که: من لا حَیاءَ له لادِینَ لَهُ، من لا حیاءَ له لا عقلَ لهُ. آدم بی حیا، دین ندارد، آدم بی حیا، عقل ندارد.اگر عقل داشت، حیا داشت.اگر دین داشت، حیا داشت.این کلمه به اندازه ای مقدس است که در قرآن راجع به فرعون، این آدم ناجنس که مثل فرعون ناجنس در تاریخ کم آمده است. نمرود هم بوده است اما فرعون جلبتر و ناقلاتر از نمرود بود. به اندازه­ای توانسته بود مردم را استحمار بکند که علاوه بر ادای سلطنتش، ادای خدایی کرد و مردم این ادعا را پذیرفتند. اما از قرآن و از روایات فهمیده می­شود که اول حیای مردم را گرفت، غیرت مردم را گرفت، یک مردم بی تفاوتی و بعد از آن ادعای خدایی کرد و آن مردم بی عقل و بی دین، خدایی او را قبول کردند.

یک آیه­ای در قرآن است که این آیه تکرار شده که کار فرعون این بود: یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ.  این را مفسرین دو نوع معنا کردند. یک معنا که مشهور است اینست که بچه­های پسر را سر می­برید برای اینکه جوانمردی پیدا نشود و بخواهد مزاحم او باشد و دخترها را هم به ذلت برای کلفتی نگاه می­داشت.مشهور اینگونه معنا کردند. اما بعضی که معنای عالیست، آیه را طور دیگر معنا کردند و فرمودند: یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ. یعنی غیرت را از مردها می­گرفت و مردها بی غیرت می­شدند. وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ. حیا را از زنها می­گرفت. وقتی که زن حیا نداشت و مرد غیرت نداشت، آنگاه می­توان سوار این جامعه شد.این معنا را دنیای غرب همیشه با جمهوری اسلامی داشته و تبلیغ هم روی آن می­کرده است.خیلی اوقات در تبلیغهایشان گفتند که جنگ نظامی با این جمهوری اسلامی نمی­شود کرد، برای اینکه سپاه و بسیج را دارد، جنگ نظامی پیروز نمی­شود و دلیلش هم آن هشت سال جنگ که دنیا با این جمهوری اسلامی جنگید اما نه اینکه پیروز نشد بلکه با نبود امکانات جمهوری اسلام پیروز شد. لذا گفتند جنگ نظامی نمی­شود و پیروزی باز از بسیجیها می­شود. اگر می­خواهید پیروز شوید، غیرت را از مردها و حیا را از زنها بگیرید، آنگاه مردم به خود باخته و از خود باخته و یک مردم بی غیرت و بی حیا و مسلط شدن بر آنها آسان است. لذا به این می­گویند جنگ نرم.و این سی و دو ساله دشمن با این گرفتن حیا از زنها و گرفتن غیرت از مردها، یک جامعه­ای که غوطه ور در شهوت شده است.یک جامعه­ای که حرف اول را شهوت می­زند، و فوق العاده خطر دارد برای اینکه اگر مردم منقمر در مادیت و منقمر در هوا و هوس و غوطه ور در شهوت بشوند، این مردم را استعمال کردن و بر این مردم پیروز شدن، آسان است. تاریخ نویسها می­گویند اگر می­خواهی مصداق برایت بگویم، اسپانیاست.

این اسپانیا را مسلمانها گرفتند و خیلی عالی هم گرفتند و در اسپانیا خیلی کار فرهنگی کردند که الان مساجد و مدرسه ها و کارهای میراث فرهنگی در اسپانیا خیلی شده است، و بالاخره یک مملکت داغ در اسلام عزیز.دیدند این ملتی که لشکرش آمد این طرف دریا، رئیس لشکر گفت کشتیها را آتش بزنید و بعد رو کرد به سپاهیان و گفت یا پیروزی یا غرق در این دریا.

 هرکدام را می­خواهید انتخاب کنید. چند روز طول نکشید و نظامیان اسپانیا را گرفتند. کار فرهنگی خیلی کردند و عالی بود و دشمن دید که نمی­تواند با جنگ نظامی اسپانیا را بگیرد، لذا با جنگ نرم جلو آمد. همین چیزی که الان دنیای استکبار با ما می­کند. غیرت را از مردها گرفت و حیا را از زنها گرفت.

مجالس شب نشینی برای آنها تهیه می­کرد و امکانات گناه فراهم می­کرد و در پارکهایشان گناه زیاد شد و اختلاط بین زن و مرد و بالاخره منقمر شدند در شهوت. به عبارت قرآن غیرت از مردها و عفت از زنها رفت و اختلاط بین زن و مرد در پارکها فراوان شد. مجالس شب نشینی اختلاط زن و مرد زیاد شد و بالاخره گناه سر تاپای اسپانیا را گرفت.

 ناگهان دنیای استکباری با یک حمله اسپانیا را گرفت. اما بد گرفت و بی انصافی کرد و ناجوانمردی کرد و فوج فوج مردم را کُشت. محمد بن رافع یک نفر اسپانیایی است یعنی عرب است اما در آنجا ریاستی داشته است.می­گویم پدرم یک روز مرا خواست و یک کتابی از زیر خاک در اطاق بیرون آورد و گفت این قرآن تو و این کتاب تو و مواظب باش که این کتاب را از تو نگیرند و بدان که امروز و فردا مرا می­کُشند.

 آورد مرا سرحط و تنها رها کرد و گفت برو. یا می­گیرند و می­کشند و یا می­توانی نجات پیدا کنی. و این محمد بن راجع می­گوید من می­رفتم در خیابانها و در کوچه­ها و می­دیدم که به جُرم اسلام، یک مسلمان اینطرف و یک مسلمان آنطرف به دار آویزان شده و آنها را پایین نمی­آورند و بوی تعفن در کوچه­ها بلند است و بالاخره هم? مسلمانها که زیر بار نرفتند، کشتند و اسپانیا را گرفتند.

الان اسپانیا از نظر فرهنگی خیلی بالاست و همه اقرار دارند که ریشه­اش اسلام عزیز است و ریشه­اش مسلمانها هستند و هم? تاریخ نویسها چه دشمن و چه دوست، می­گویند اگر اسپانیا گرفته شده در اثر جنگ نرم بود. غیرت را از مردها گرفتند و حیا را از زنها گرفتند. وقتی زن بی حیا و مرد بی غیرت باشد، معلوم است که به کجا می­رسد و این دیگر نمی­تواند پیروز شود. دنیای استکباری الان روی این خیلی تبلیغ می­کند. بارها هم گفته و حتی در ماهواره­هایشان که الان ماهواره­ها یعنی غیرت را از مردها گرفتند و حیا را از زنها گرفتند با این برنامه­هایشان.

اما می­گویند که اگر بخواهیم بر جمهوری اسلامی پیروز شویم فقط با جنگ نرم. باید کاری بکنیم که مردم، خانمها و آقایان بی تفاوت شوند راجع به دین و راجع به مسجد و راجع به روحانیت و اگر بخواهیم اینها را راجع به دین بی تفاوت کنیم، باید غیرت را از مردها و همیّت را از مردها و عصبیت دینی را از مردها و حیا را از زنها بگیریم و تا می­توانیم خانمها را بی حیا کنیم، مخصوصاً خانمهای فرهنگی.

 لذا الان روی دبیرستانها خیلی کار می­کنند و موفق هم بوده­اند. با تبلیغاتشان و با بی تفاوتی همه، در دبیرستانها خیلی کار می­کنند. ای زن و مرد! صدِ هشتاد دخترهای دبیرستانیهای شما رفیق پسر دارند. معلوم است که این دیگر نمی­تواند یک مادر باشد و این باید توسری خور باشد. همان که قرآن می­فرماید: یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ. این باید توسری خور شود. این توسری خوردن دو قسم است که گاهی کلفتش می­کنند که خوب است. اما گاهی کلفتش نمی­کنند، بلکه عروسکش می­کنند برای دیگران. که این خیلی بدتر از آن کلفتی است. لذا فرعون علاوه بر اینکه کلفت درست می­کرد از بنی اسرائیلها و علاوه بر اینکه جوانها را می­کُشت اما عمده آن جنگ نرم بود که قرآن گاهی می­فرماید: ان ذلک لبلاء المبین.

خیلی بلا بزرگ است اگر یک ملتی غیرت نداشته باشد و اگر یک ملتی حیا نداشته باشد. بعضی اوقات می­فرماید که: إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ. این فرعون مفسد فی الارض بود مثل استکباری جهان الآن. استکبار جهان الآن، اینقدر که در ایران روی بی عفتی بی غیرتی و بی عصمتی کار می­کنند، روی خودشان اینقدر کار نمی­کنند.

 آن کسانی که وارد قضایا هستند، می­دانند که در آمریکا اصلاً روی بی حیایی، بی عفتی و بی غیرتی کار نمی­شود. بلکه در ممالک اسلامی کار می­شود.آنجا کار می­شود که از آنجا ضربه خورده باشند.استکبار جهانی یک ضرب? کاری از جمهوری اسلامی خورد. و این ضربه را می­خواهد پس بدهد.می­گوید نمی­توانم مثل عراق جنگ نظامی بکنم، اما می­توانم با جنگ نرم بر جمهوری اسلامی پیروز شوم. مردم را مشغول خودشان کنم. برسد به آنجا که صدِ هشتاد دخترها، رفیق پسر داشته باشند. خیال هم نکنید که کار ساده است. در سایت چند روز قبل می­خواندم که یک پسری تعریف کرده بود که رفیقم گفت من یک دختری را ربائیده­ام بیا تا به باغ برویم.مرا به باغ برد و منتظر آن دختر بودیم که بیاید، ناگهان این موبایلش را برداشت و فیلم می­دید و من از او قاپیدم که فیلم را ببینم. دیدم همان دختری که قرار است بیاید، خواهر خودم است.وضع ما به اینجا رسیده است. پسرمان بدتر از دخترمان و دخترمان بدتر از پسرمان است.

 وضع ما رسیده به اینجا که دانشگاههای ما بدتر از دبیرستانها و دبیرستانها بدتر از دانشگاهها. چرا حضرت امام ده سال پافشاری کردند که دانشگاههای ما باید اسلامی شوند.مقام معظم رهبری در هر جلسه­ای می­گفتند دانشگاههای ما باید اسلامی شود.بعد همینها رفتند و مسخره کردند و گفتند که فیزیک مگر اسلامی و غیراسلامی دارد.

مقام معظم رهبری مجبور شد که دیگر در این باره­ها حرف نزند.فیزیک اسلامی و غیراسلامی ندارد اما دانشگاه اگر بخواهد پیروز بر غرب بشود، باید زنها حیا داشته باشند و مردها غیرت داشته باشند. به این می­گویند که دانشگاه باید اسلامی باشد. الآن باید هم? دانشگاههای ما تک جنسی باشد.

اینکه بعضی مسئولین با کمال وقاحت می­گویند این احمقانه است و این کار بیخودی است، این معلوم است که خراب است. اصلاً دانشگاههای ما چون تک جنسی نیست، غیرت و عفت از آنها رفته است. در دبیرستانهای دختران? ما باید معلمها زن باشند و بالاخره باید این تک جنسی در دانشگاهها باشد، اگر بخواهیم پیروز شویم و اگر بخواهیم دنیای استکباری بر ما حمله نکند و بر ما پیروز نشود، باید دبیرستانهای ما مثل دبستانهای ما که الان تک جنسی است، آنها هم تک جنسی شوند.

 عجب است که روی دبیرستانها حرف نمی­زنند و وقتی می­آیند در دانشگاه اختلاط بین زن و مرد و آن وضع نکبت­بار و حالا وا مصیبتا به دانشگاه­ها. این دانشگاه­ها باید تک جنسی شود. و ما کوتاه آمدیم و سفت خوردیم. خیال نکنید که عفت زن یک چیز ساده ای است. به دنیا و آنچه در دنیاست ارزش دارد.اگر عفت را مجسم کنند، یک خانم می­شود و این خانم ارزش خودش را از دست داد و همان کلفت زمان فرعون شد.

کلفتی خوب است، اما بی عفتی بد است. کلفتی که کار است و خدمت به خلق خدا، اگر خدمت به دشمن خدا نباشد. اما آنچه بد است. یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ، که این آقا معنا کرده و خوب معنایی است. این خیلی بد است و ما شدیم عروسک. یعنی دختر و پسر با آن همه شخصیت عروسک شده برای استکبار جهانی و یک حربه شده برای استکبار جهانی. اگر هم? ما دق کنیم، جا دارد. برای اینکه حیا ضربه خورده است. برای اینکه غیرت ضربه خورده است و وای بر جامعه­ای که در آن جامعه غیرت در مردها و عفت در زنها نباشد و بالاخره بیش از بیست آی? قرآن را زیر پا گذاشته باشند. قطعاً این ملت پیروز نخواهد شد، مگر دست بردارد. مگر اینکه یک موسایی پیدا شود و آنها هم متابعت از موسی و فرعون و استکبار جهانی را نابود کنند، و الاّ اینطور جلو رفتن، خطر دارد. دشمن زنگ خطر زده است. این جمله را نگفته اما معنایش همین است که ما با جنگ نرممان پیروزیم و معنای حرفشان اینست که توانستیم غیرت را از مردها و عفت را از زنها بگیریم.

چه کسی غیرت دارد؟ آن کسی که هم? این خانمها را به منزل? خواهر و مادرش حساب بکند.چرا روی مادر خواهرش اینقدر احساساتی است، اما راجع به زنهای دیگر بی غیرت است. اسلام می­گوید. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ (سوره حجرات). هم? شما خواهر و برادرید. وقتی همه خواهر و برادر شدیم، باید نسبت به غیرت و عفت یکدیگر احساسات داشته باشیم. اینکه می­بینید مراجع تقلید مثل تخم?روی تابه، می­سوزند و چه سوختنی. برای اینکه این إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، از بین رفته است. به خاطر اینکه یک بی­تفاوتی حسابی در دولت و در ملت حکمفرما شده است و بالاخره بی­عفتی و بی­غیرتی جامع? ما را گرفته است. حیا خیلی نیروی خوبی است و خوب می­تواند کنترل کند. غیرت نیروی خیلی عالی است برای کنترل کردن، و اگر نیروی کنترل کننده به نام عفت و به نام غیرت در میان زن و مرد در جامعه نباشد، وقتی کنترل نباشد، آنگاه شیطان انسی و شیطان جنی او را می­برد و چه بردنی!.

حیا را منقسم کردیم به چند قسم: یکی حیای خانواده. قرآن روی این حیا و غیرت خانواده خیلی پافشاری دارد. یک آیه بخوانم و ببینید که آیا ما اینطور هستیم یا نه و اگر نه معنایش اینست که قرآنی نیستیم و مسلمان واقعی نیستیم. قرآن راجع به خانمها می­فرماید که خانم! بچه­های ممیّز اما غیر بالغ، بچ? سه چهار ساله، سه وقت باید اجازه بگیرد که وارد اطاق تو شود. حق ندارد که بدون اجازه وارد اطاق تو شود. یعنی حق ندارد که دختر چند ساله و یک پسر چهار پنج ساله در اطاق تو بخوابد. لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. سه مرتبه باید اجازه بگیرد. مِن بَعْدِ صَلَاةِ العِشاء، نمازهایت را خواندی و می­خواهی بخوابی. مِّنَ الظَّهِیرَةِ، ظهر است و می­خواهی استراحت بکنی. مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ، بلند شدی برای نماز شبت اما هنوز اذان نشده است. ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ، این سه وقت مختص است. قرآن علتش را می­آورد که،حِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ، برای اینکه آن سه وقت ممکن است مرد یا زن پیراهن خواب پوشیده باشند و بالای بازو و بالای زانویش پیدا شود و سینه پیدا شود و بچ? نابالغ حق ندارد آن مواضع حساس زن را مثل بالای زانو، بالای آرنج و مثل سینه را ببیند. برای اینکه در آن موقع مرد و زن پیراهن خواب پوشیدند و این مختص زن و شوهر است و دیگران حق ندارند ببینند ولو بچ? ممیّز.

پس باید این بچ? ممیّز در اطاق تو نباشد.اگر در اطاق تو نیست و بخواهد وارد شود، لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ. یعنی بچ? نابالغ خودت، نمی­تواند بالای زانوی توی مرد یا توی زن را ببیند. بالای زانو مختص زن و شوهر است به یکدیگر. نمی­تواند سین? تو یا بالای آرنج تو و بالاخره مواضع غیرعادی تو را این بچ? نابالغ ببیند.این اسلام است.بعد قرآن می­فرماید آن کسانی که بالغ شدند، آنها هروقت بخواهند بر محارم وارد شوند، باید اجازه بگیرند. یعنی پسر حق ندارد همینطور وارد خانه شود. باید در بزند و اجازه بگیرد و مادرش اگر لباس غیرمتعارف دارد، لباس متعارف بپوشد و بعد پسر وارد شود.اسلام می­گوید یک خواهر و برادر از نظر لباس در خانه باید متعارف باشند. مگر می­شود بالای زانوی پسر را دختر و یا دختر را پسر ببیند. اینها مختص به زن و شوهر است. باید از نظر لباس در خانه، مادر، خواهر، برادر و همه و همه متعارف باشند. بعضی اوقات مثلاً شنیده شده و دیده شده که مرد با شورت نشسته با بچه­هایش ناهار می­خورد. این نمی­شود و این مختص به زن است و حتماً باید زیرشلواری بلند داشته باشد و هم? بدنش پوشیده شده باشد. به این می­گویند غیرت قرآن و به این می­گویند حیای قرآن و ما باید این عفت و غیرت در خانه را خیلی مواظب باشیم. این تلویزیونها با این عکسهای عجیب و غریبش در خانه ضرر دارد. این حیا و غیرت را می­برد و دیگر پسرها و دخترهایمان می­شوند این وضعی که الان در کوچه می­آیند، با آن کارهای زشتی که دارند. ماهواره چرا حرام است؟ به خاطر اینکه غیرت و عفت را می­برد.فیلمهای شهوت انگیز ولو از تلویزیون چرا حرام است؟ به خاطر اینکه غیرت و عفت را می­برد و ما باید در خانه عفیف باشیم و در خانه با حیا باشیم.

بعضی اوقات می­بینیم مثلاً خانم چادری و روگرفته می­آید در کوچه اما یک عروسک هم دنبالش است. یعنی بچ? دختر چهار پنج ساله مثل یک عروسک و این حرام است.مگر باید بالغ شود، نه، همین الان اگر این یاد بگیرد و بی حیا شود، گناهش تقصیر این خانم است و تقصیر این آقاست.و ما این عفت عمومی و این حیای عمومی و این غیرت عمومی و این عصبیت عمومی را باید همه حفظ کنیم و اول حفظش در خانه است که اسمش را می­گذاریم، حیا در خانه، غیرت در خانه. دختر و پسر شما که بزرگند.

 در روایات می­خوانیم که اگر اینها هفت سال به بالا دارند، در یک رختخواب نخوابند و یا بالاتر از این اسلام می­گوید که اگر اینها به راستی بزرگ شدند مثلاً دختر ده دوازده ساله و پسر ده دوازده ساله، حق ندارند در یک اطاق بخوابند. در یک اطاق خوابیدن منحصر زن به شوهر و شوهر به زن است و دیگر هرکه باشد نمی­شود. حتی دختر و پدرش. مثلاً دختر بزرگ بخواهد با پدرش در یک اطاق بخوابد، اسلام می­گوید نه. باید عفت و حیا و غیرت و همیّت در خانه مراعات شود.قرآن خواندم و اینها که چشم بندی نیست.می­گوید خانم و آقا!بالای زانوی تو و بالای آرنج تو و سین? تو و بالاخره بدن تو غیر از متعارف مثل صورت و دستها، مربوط به زن و شوهر است و هیچ محرمی حق ندارد ببیند.اینها قرآن است.

 ما اینها را نه می­دانیم و اگر هم بدانیم که زیر پا گذاشتیم. فعلاً رسیده به آنجا که در خانه عفت و غیرت و حیا نیست. هم خودمان مراعات نمی­کنیم و هم این تلویزیون و این ماهواره­ها که خیلی از شماها ماهواره دارید.این ماهواره یعنی بی عفتی، این ماهواره یعنی بی حیایی و بی غیرتی، و خانه­های ما به واسط? ماهواره­های ما شده بی غیرت و بی حیا و وای به آن خانه­ای که در آن خانه عفت نباشد و غیرت نباشد.

این بحث مفصل است اما باید دو سه روز درباره­اش حرف بزنم، گرچه من مأیوس هستم.

گوش اگر گوش تو و ناله اگر نال?من   آنکه البته به جایی نرسد فریاد است

ما فریادمان را می­زنیم.به آموزش و پرورش خیلی بالا و به دانشگاهها بیشتر و به مسئولین فراوان و به مسئولین رده بالا، فراوان و به مردم فراوان و به شما پامنبریها که یک غیرت و یک عفتی دارید، فراوان. اما چه کسی حرف مرا شنیده و می­شنود، بلکه می­گردید اینطرف و آنطرف که یک سوژه پیدا کنید و این سوژه را بگیرید و برای من پیراهن عثمان کنید. من خیلی می­سوزم و هم? مراجع چنین هستند. یک مصیبت یادم آمد و این مصیبت را بخوانم.

خیام حرم را آتش زدند، لذا زینب مظلومه و امام سجاد (ع) به زن و بچه­ها فرمودند که در بیابانها فرار کنید. عصر عاشوراست و هوا گرم است. ریگها مثل آتش است. این نامردها اینها را غارت کرده بودند و حتی کفشهایشان را هم برده بودند. لذا از هول جانشان فرار کردند. یک ظالمی رسید و چادر از سر یک دختر کشید. معلوم است که سر تا پای دختر پوشیده است. یک کعب نی هم به این کرد و این غش کرد و روی زمین افتاد. زینب مظلومه آمد و سر این بچه را به دامن گرفت. می­خواهد او را به هوش بیاورد و به هوش آوردن، آب می­خواهد و زینب مظلومه آب ندارد. او را نوازش می­کند و بچه به هوش نمی­آید. ناگهان بچه چشمها را باز کرد و اول حرفش این بود که عمه جان زینب، چادرم را بردند. زینب مظلومه او را دلداری داد و نمی­داند که این بچه را کجا ببرد. اگر ببرد در خیمه که خیمه آتش دارد و اگر او را رها کند در بیایان که نمی­شود. زینب مظلومه خودش در به در بیابان است اما مهمتر از اینها به خاطر این بچه­ها و این زنها چه کند. چاره­ای ندارد و پناهی ندارد. جز خدا.




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/4/22 توسط مصطفی نادری

احـد عظیـم زاده
مولتـی میلیـاردر ایـرانـی از زنـدگی اش می گویـد

اگر نخستین سال های زندگی مشقت بار این تاجر فرش و مولتی میلیاردر ایرانی را در نظر بگیریم و آن را با موقعیت کنونی اش قیاس کنیم، شگفت زده خواهیم شد. کسی که در هفت سالگی و از همان روز اول مدرسه، مجبور می شود پشت دار قالی بنشیند، اکنون با اتکا به خلاقیت و کار طاقت فرسای خودش، یکی از بزرگ ترین تاجران فرش در دنیا است و به قول خودش هربار که برای خرید به بازار تبریز می رود، این بازار را تکان می دهد. آن هم در هنگامه ای که بحران در تار و پود تولید و تجارت فرش دستباف ایران تنیده شده و آمار رسمی دال بر کاهش 33درصدی صادرات این محصول ملی در ماه اول سال جاری است.

من "احد عظیم‌زاده" هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسکو متولد شدم. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امکانات مالی‌مان اجازه نمی‌داد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا 13 سالگی روزها قالی می‌بافتم و شب‌ها درس می‌خواندم. چاره‌ای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمی‌داد.

خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم. در سال 2 بار بیشتر نمی‌توانستیم برنج بخوریم. یک بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبه‌سوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت کشیدم.

کارم را با به دوش کشیدن پشتی و قالی‌های کوچک و بردن آن از اسفنجان یا اسکو برای فروش آغاز کردم. در آغاز کار از هرکدام از آنها یک یا دو تومان (نه هزار یا 2هزار تومان) سود می‌کردم. پنج سال اینچنین سخت کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختی‌ها را آسان می‌کرد. در 18 سالگی توانستم 20 هزار تومان پس‌انداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا این‌که مجبور به ترک تحصیل شدم.

غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض می‌کند) یتیم هیچ‌کس را ندارد. کارمند، کارگر، بانکی، کاسب و هرکس دیگری شب که به خانه‌اش می‌رود دستی به سر و روی بچه‌اش می‌کشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شب‌ها، شب‌های جمعه پاهایش را در بغل می‌گیرد و به انتظار می‌نشیند. در انتظار آن کس که دستی به سرش بکشد...

در این فکر بودم که سرمایه‌ام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. می‌خواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض کردم و 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایه‌ام شد 100 هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.

وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماه‌ها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا 2 سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمی‌دادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم.

اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالن‌ها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقه‌ها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس می‌روند. ویزای 15 روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم.

زبان هم نمی‌دانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمی‌شد و کیفیت تولید فرش و رنگ‌بندی‌ها هم مناسب نبود. چای و قهوه‌ام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با 10 درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسک‌پذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ.

شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور می‌کنید یا نه؟ در اولین معامله 6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار تومانی من که 80 هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجاره‌ای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم... کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم.

بسیار سفر کردم و ایده‌های جدید دادم. از موزه‌های فرش کشورها بازدید می‌کردم و از طرح‌ها اقتباس یا از آنها عکس می‌گرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرح‌ها، ایده‌های نو بیرون می‌دادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم. اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچ‌گاه نداشته‌ام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک می‌گذاشت.

اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که می‌خواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی تیمسار خبردار می‌ایستد، با احترام می‌ایستم. اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسک‌پذیری خودم است. بسیار ریسک می‌کنم، بسیار.

کمی بعد در بازدید از هتل‌های معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار ساخت بزرگ‌ترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون 180 میلیارد تومان در این پروژه سرمایه‌گذاری کرده‌ام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است. سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین چهار آسانسور نیز از طلای 18 عیار است.

 

 

روژه قو الماس خاورمیانه در سلمانشهر مازندران

این هتل 340 واحد مسکونی در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روی دریاچه، 10 هزار متر شهر آبی، 70 هزار متر زمین آمفی‌تئاتر، 90 هزار متر زمین گلف و 2 باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسوی‌ها 9 میلیون دلار است. این پروژه آبروی کشور است و من با افتخار روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌ام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایه‌گذاری یا ذخیره نکرده‌ام ..

می‌پرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمی‌کند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم کار می‌کنند. من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگ‌ترین بیزینس‌من جهان شدم و بزرگ‌ترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما می‌دانید بزرگ‌ترین افتخار من چیست؟ "یتیم‌نوازی".

افتخار می‌کنم 2 سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار می‌کنم جزو 100 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هم‌اکنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کرده‌ام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم‌ها را از محل ارثم بپردازند.

بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه می‌دهند. سفره که می‌اندازیم برای یتیم‌ها و می‌آیند و غذا می‌خورند، کیف می‌کنم. گریه می‌کنم و حال می‌کنم.

در یک مراسمی بچه‌ها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی می‌خواست. در این میان دختربچه‌ای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی 100 میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت. یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم. پول را برای چه می‌خواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.

ما وسیله هستیم. باید بخشید و بی‌منت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است...
 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/21 توسط مصطفی نادری

 

 




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/21 توسط مصطفی نادری

 

 




قالب وبلاگ