آی خدا،چقدر پای من واستادی.
مهمونیه خوبی بودولی مهمونت مهمونه خوبی نبود.
ببخش،باشه،ببخش.
دوباره کلمه تکراریه«ببخش».
خودم خسته شدم ولی توخسته نمی شی.
اونقدر منتظرم می مونی تا شایدبرگردم.
خدایاببین من دیگه کیم.
توصدام می کنی ومن کلاس می زارم جواب تورونمی دم.
تودستت ودراز می کنی به سمتم من دستم وبهت نمی دم.
توبه من حال میدی ومن حالت ومیگیرم.
اما بازم پای من واستادی.خیلی خدایی.
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَی إِذَا نَاجَیتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیکَ وَ وَقَفْتُ بَینَ یدَیکَ»
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود و اینکه در ماه مبارک رمضان، تلاوت آیات قرآنی و دعای به خیر کردن برای خود و دیگران، چه دنیوی و چه اخروی در معارف ما آمده است و به آن ترغیب شده است. در جلسه گذشته عرض کردم که بین مسئله قلّت دعا و کثرت بلا رابطهای است و روایت آن را هم خواندم که از پیغمبراکرم بود: «اِذا قَلَّ الدُّعاء نَزَلَ البَلاء». به این مناسبت در این مسئله که در روایات داشتیم وارد شدم.
انسان نباید خالق را به مخلوق قیاس کند. قانون کلّیای داریم که در روایات ما هم مطرح است که در جلسه گذشته هم خواندم؛ این است که خداوند خوش ندارد و اینکه مورد سخط هم هست که اگر محتاج شدم و گره به کارم افتاد، ابتدا سراغ مخلوقی مثل خودم بروم؛ بلکه عکس آن است، دوست دارد که اوّل به سراغ او بروی.
چرا خدا عنایت نمیکند؟
در اینجا مطلبی را طرح میکنم و بعد وارد مطلب دوّم میشوم و آن اینکه خیلی به خدا میگوییم: شما فرمودید که وقتی گرفتاری برایت پیش آمد و حاجت داشتی اوّل پیش من بیا، چون من از این کار لذّت میبرم و دعا را مستجاب میکنم. حالا که در خانه خدا رفتیم و گفتیم: خدایا! ما این گرفتاری و حاجت را داریم، امّا عنایت و مرحمت نفرمودند.
پافشاری مخلوقات برای باز کردن گره
در نهاد انسان این وجود دارد که با یک درخواست و به تعبیری عدم جوابگویی اینطور نیست که به طور کلّی سرخورده شود. در مخلوقات میبینیم که در این مواقع پافشاری و اصرار میکنند. حال ما اینطور نیستیم؟ اگر گرهای به کارمان افتاده و یقین داریم که باز کردن گره از دست کسی ساخته است و میتواند کارمان را راه بیندازد، پافشاری و تکرار میکنم تا به مقصدم برسم. سؤال: یک دفعه که به او گفتم و گره را باز نکرد، آیا سرم را میاندازم پائین و میروم؟ اصلاً و ابداً اینطور نیست، بلکه این در نهاد ما است.
نه برو و نه اصرار بکن!
در باب خدا، هم همین روش صدق میکند. همانطور که خدا در ابتدا برای بندهاش، مراجعه کردن به مخلوق را دوست ندارد و میگوید باید سراغ من بیایی، همانطور هم اصرار کردن در مقابل مخلوق را دوست ندارد؛ یعنی اینکه سراغ مخلوقی بروی و بعد هم مرتّب اصرار کنی. اصل رفتن و پافشاری بعدش را بدش میآید. عکس نسبت به خودش که مراجعه به خودش را دوست دارد و هر چه اصرار و پافشاری کنی بیشتر خوشش میآید.
خدا دوست ندارد!
اصلاً در روایت داریم که خدا میگوید من از صدای آن عبد خوشم میآید. باید عرض کنم که خدا به وقتش میدهد و در اجابت بندگانش دقیق و حساب شده عمل میکند. روایت از امام صادق(صلواتاللهعلیه) است: «قَالَ(علیهالسّلام) إِنَ اللَّهَ کَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ»؛ خدا، پافشاری مردم در خواهششان از یکدیگر را خوش نمیدارد. «کَرِهَ» یعنی بدش میآید، «وَ أَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ»؛ این را برای خودش دوست میدارد؛ که وقتی به محضر او رفتی مرتّب اصرار کنی، «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ خداوند دوست میدارد که از آنچه در نزد خدا است، درخواست و مطالبه کنی.
همه چیز دست خداست
در اینجا باید «مَا عِنْدَهُ»؛ را توضیح بدهم. عرض کردم که مراجعه را خوشش میآید و دوست دارد. امّا اینجا دارد: «مَا عِنْدَهُ»؛ آنچه که در نزد خدا است. مراد آنچه که در ید قدرت حق است؛ یعنی آنچه که در دستِ قدرت الهی است؛ که هرطور اراده کند، میتواند عمل کند. سؤال: آیا چیزی هست که نزد خدا نباشد و خدا قدرت بر آن نداشته باشد؟ در بحثهای قبل گفتهام، حاجتی که آدم میخواهد باید معقول باشد؛ چیزی که مورد احتیاج من باشد و خدا قادر به آن نباشد نداریم، بلکه تمام امور در ید قدرت او است.
آنچه که من در اختیار دارم را بخواه!
خدا میگوید: دوست دارم آنچه که پیش من است، از من بخواهی. معنایش چیست؟ معنای آن این است که هر چه بخواهی به تو میدهم. هر چه نیاز داری دوست دارم از من بخواهی: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یسْأَلَ وَ یطْلَبَ مَا عِنْدَهُ»؛ دوست دارد آنچه که در نزد او است درخواست و مطالبه کنید. اینطور نیست که من چیزی بخواهم که در دست قدرت او نباشد.
فکر میکنی خدا خسته میشود؟
در دعای جوشن کبیر نکته زیبایی وجود دارد؛ بخشی در آن است: یک مرتبه این به ذهنت نیاید که خدا را جای خودت بگذاری و فکر کنی او از پافشاری بدش میآید و خسته میشود. او در باب مسئله مطالبه و سؤال و دعا خستگی ناپذیر است. خدا اینطور است: «یا مَنْ لَا یبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین»؛ پافشاری پافشاری کنندگان هیچوقت او را به ستوه نمیآورد.
دعا حدّی ندارد
در اینجا ممکن است که بعضیها در ذهنشان این آمده باشد که چند بار دعا کنیم؟ اینطور نیست که در مسئله پافشاری و اصرار در دعا سقفی تعیین کرده باشند. به این صورت که «سقفی تعیین شده باشد و ما آن را باید رعایت کنیم» نداریم. راجع به پیغمبراکرم، وقتی به دعاهایی که میکرده مراجعه میکنیم میبینیم تکرار میکردهاند و چه بسا به نظر من این اقلّ است. ما در تعیین سقف حداکثر نداریم و فکر میکنم این اقلّ باشد و چون از خود پیغمبر نقل شده، به نظر حداقلّ است و حداکثر نیست. این نکتهای است که باید اهل تحقیق دقّت کنند تا اگر به این روایات برخورد کردند، اینها را روایات حداکثری نگیرند.
پیغمبر دعا را چندین بار تکرار میکرد
در روایتی دارد: «کان نبی(ص) إِذَا دَعَا دَعَا ثَلَاثاً»؛ هرگاه پیغمبر دعا میکرد؛ سه بار تکرار میکرد، «وَ إِذَا سَأَلَ سَأَلَ ثَلَاثًا»؛ و هر وقت که میخواست درخواست بکند سه بار خواسته خود را تکرار میکرد. در روایت دیگری است که عبدالله بن مسعود نقل میکند و میگوید: «أَنَّ رسولالله(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) کَانَ یعْجِبُهُ أَنْ یدْعُوَ ثَلَاثًا وَیسْتَغْفِرَ ثَلَاثًا»؛ یعنی پیغمبر لذّت میبرد و خوش داشت که دعای خود را سه بار تکرار کند و سه بار طلب آمرزش کند که آن هم استغفار و دعا است؛ البته به نظر من این سقف حداقلّی است.
بیشتر از سه بار بخواه
در باب مسئله تکرار در دعا روایات زیادی دیدهام. من آنکه حداقلّ بود مطرح کردم امّا نسبت به دعا وتقاضا در باب تکرار نسبت به بهشت و جهنّم داریم که انسان تقاضای بهشت کند و تقاضای نرفتن به جهنّم کند و... که اگر میخواهی این کار را بکنی، حداقلّ سه بار بگو تا مؤثّر باشد. روایت از پیغمبراکرم است که حضرت فرمود: «مَنْ سَأَلَ الْجَنَّةَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ اگر کسی سه بار از خدا بهشت را درخواست کند، «قَالَتْ الْجَنَّةُ اللَّهُمَّ أَدْخِلْهُ الْجَنَّةَ»؛ بهشت به خدا عرض میکند: بارالها! او را وارد بهشت کن. میخواستم اشاره کنم که این سه بار براساس همان مطلبی است که گفته شد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ و اگر کسی سه بار از دوزخ به خدا پناه ببرد، «وَ مَنْ اسْتَجَارَ مِنْ النَّارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»؛ سه بار به خدا پناه ببرد، «قَالَتْ النَّارُ»؛ جهنّم میگوید: «اللَّهُمَّ أَجِرْهُ مِنْ النَّارِ»؛ پروردگارا! او را از جهنّم پناه بده. میخواستم این را عرض کنم که در باب تکرار در دعا، ممکن است کسی سؤال کند که سقف آن چیست؟ و آن اینکه در روایات دیدهام که حداقلّ آن سه بار است. و البته دلواپس آن طرف هم نباش، به اینکه « نعوذبالله»، مثلاً خدا خسته میشود و... اینطور نیست.
شیطان در کمین است!
این بحثها را سابقاً در باب الحاح و راجع به دعا مطرح کردهام و نمیخواهم وارد آن بحث بشوم. فقط میخواستم اشارهای برای لیالی قدر داشته باشم، به اینکه حواستان جمع باشد که شیطان فریبتان ندهد. شیطان راههای مختلفی دارد، برای اینکه رابطه عبد با خدایش را قطع کند و امیدی که او به خدا بسته را میخواهد قطع کند. راههای مختلفی را میرود؛ مثلاً یک مرتبه به ذهن انسان میاندازد که چقدر بگویم؟! یک دفعه دعا کردم، بس است، دو دفعه گفتم بس است یا اگر خدا میخواست بدهد تا حالا داده بود و... این شیطان است. تعبیرات مختلفی میگویم و این چیزهایی که اشاره کردم متداول است.
حواستان جمع باشد!
شیطان، وقتی که اتّفاقی میافتد، در انسان سرخوردگی درست میکند. به خصوص شیطان مقید است که در دعا سرخوردگی ایجاد کند، برای اینکه میخواهد رابطهات را و آن امیدی که به خدا بستی قطع کند. در باب دعا هیچوقت نگذارید که این سنخ افکار شیطانی شما را احاطه کند و شما را از دعا باز بدارد؛ بهخصوص اوقاتی که در آن وعده داده شده که دعا مستجاب میشود. اگر این مواقع از دست برود، دیگر باز نمیگردد. حواستان جمع باشد! هم از آن طرف متوجّه بالا باش، به این معنا که خداوند خسته نمیشود و بر عکس لذّت هم میبرد و از این طرف هم شیطان را مواظب باش، که شیطان تو را خسته نکند. خدا خسته نمیشود، بلکه شیطان تو را خسته میکند. دقّت کنید! شیطان شما را از نظر دعا کردن خسته میکند. در این هم شبههای نیست که وقتی از او میخواهم، او اگر مصلحت باشد به موقع میدهد.
برای خودت دعا نکن!
این مسئله در باب استعجال در اجابت وجود دارد. این را چون قبلاً مفصّل بحث کردهام، فقط به نکتهای از آن، در روایتی اشاره میکنم و البته متن روایت هم هست. یکی از اموری که موجب میشود دعا زود به اجابت برسد عبارت از این است که شخص برای دیگری دعا کند. حضرت میفرمایند: این از همه برّاتر است. در روایت است که حضرت چهار چیز را مطرح میکنند و میگویند این چهارمی هم هست که از همه بیشتر مؤثر است. اینکه سرعت در اجابت دعا داشته باشی هم راهکار دارد و آن این است که شخص برای دیگری دعا کند. اینکه در شبهای قدر عرض کردم و اصرار هم دارم که میگویم برای دیگران دعا کنید، خصوصاً آن کسانی که به شما بد کردهاند، این است که خدا به تو زودتر میدهد. اگر برای خودت بخواهی به این زودی نمیدهد، امّا برای دیگری بخواهی زود به تو میدهد. ببینید که در معارف ما چقدر راهکار در باب دعا گذاشتهاند، چه نسبت به اجابت و چه نسبت به استعجال در اجابت. کم هم برای ما نگذاشتهاند. عرض میکنم، امشب مقید بودم که بحثم را ادامه بدهم، برای اینکه فردا شب، شب بیست و سوم است و ارزشمندترین لیالی قدر است. خیلی مراقب باشید! چون انشاءالله به فضل الهی میخواهیم با دل و قلبی پر از امّید با بهکار بستن همین راهکارها به در خانه خدا برویم.
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان
«اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین»
خدایا در این روز از تو درخواست میکنم آنچه را که رضای تو در اوست، و به تو پناه میبرم از آنچه تو را پسند است و از تو توفیق میخواهم که در این روز به فرمان تو باشم و هیچ نافرمانی نکنم، ای عطا بخش سوالکنندگان!
* شرح فرازهای دعا
آیتالله مجتهدی تهرانی در ترجمه این دعا میگوید: در این دعا رو به پروردگار میگوییم؛ «ای خدا، من از تو چند چیز را در ماه رمضان سؤال میکنم، اول اینکه تو از من راضی شوی و زندگی من طوری باشد که از من رضایت داشته باشم. این توفیق است که آدم کارهای خود را به گونهای انجام دهد که خدا از او راضی باشد و پناه میبرم به تو از چیزهایی که تو را اذیت میکند، یعنی از گناه و اطاعت از شیطان و اطاعت از نفس.»
وی میگوید: اگر میخواهید بدانید که خدا از شما راضی هست یا نه، ببینید خودتان در ته دل از خدا راضی هستید؟ اگر راضی باشید، خدا هم از شما راضی است.
این عالم ربانی میافزاید: حدیث داریم که شما مانند بیمار هستید و خدا مانند دکتر و طبیب. همانطور که دکتر هر چه بگوید، بیمار میپذیرد، خدا هر چه به ما داد، ما هم باید رضایت داشته باشیم.
آیتالله مجتهدی تهرانی ادامه میدهد: اگر در مصیبتها و نداریها از خدا گله نکنیم و تسلیم خدا باشیم، یعنی اینکه ما از خدای راضی هستیم و خدا هم از ما رضایت دارد. اما خیلی سخت است که انسان ذرهای گله از خدا نداشته باشد.
وی در شرح فراز «وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ» دعای روز بیست و چهارم ماه رمضان میگوید: خدایا از تو توفیق میخواهم که در ماه رمضان اطاعت تو را کنم و گناه انجام ندهم! روایت داریم از امام نهم (ع) که فرمود: مؤمن باید 3 خصلت داشته باشد. اول توفیق داشته باشد، دوم خودش را موعظه کند و سوم اینکه نصیحت دیگران را قبول کند.
این استاد اخلاق با اشاره به مالاندوزی برخی از مردم برای وراث، گفت: وارثان خود را به خدا بسپارید و نه به پول. حدیث داریم که اگر وارث خوب هستند، خدا خودش نگهبان آنهاست و اگر بد و دشمن خدا هستند؛ چرا برای دشمنان خدا زحمت میکشید؟
آیتالله مجتهدی تهرانی میگوید: در پایان دعا برای استجابت دعا میگوییم؛ ای خدایی که به هر کسی که از تو چیزی سؤال میکند، تو جود میکنی و نسبت به او بخشش داری، دعای ما را استجابت کن! ما گاهی سائلین را رد میکنیم؛ اما خدا درخواست همه را میدهد و رد نمیکند؛ ولی گاهی چیزی که صلاح ما نیست را از خدا میخواهیم و خدا نمیدهد؛ البته آن خواسته را هم در قیامت برآورده میکند.
وی در پایان میگوید:در قیامت بندگان میپرسند؛ خدایا اینها که به ما میدهی، چیست؟ خطاب میآید که در دنیا خواستی صلاح نبود بدهیم و الان آن را برآورده میکنیم
بیانات رهبری در خطبههای نماز جمعه تهران 15/8/1383
امروز _ بیست و یکم ماه رمضان _ بنا بر احتمال فراوان، هم روز قدر است، هم روز شهادت امیرالمومنین (علیهالصلاة والسلام) است. دیشب یکی از سه شب ممتاز در دوران سال بود؛ شبهایی که محتمل است شب قدر باشند. تنزل ملائکه الهی و تنزل روح در مثل دیشب یا یکی از دو شب دیگر اتفاق افتاده است یا میافتد. خوشا به حال کسانی که با فرود فرشتگان الهی توانستند روح خود را فرشتهگون کنند. حضور ملائکه الهی در روی زمین و در میان ما مردم، که فرمود: «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» باید بتواند ما را به نزدیک شدن به خلق و خوی فرشتهگون کمک کند. یقینا در میان بندگان خدا کسانی بودهاند که دیشب را شب خوبی گذراندهاند و چشم حقیقت بین و روح حقیقت یاب آنها حقایق شب قدر را ادراک کرده است. شاید کسانی فرشتهها را به چشم دیده باشند. شما مردم عزیز هم در همه جا شب نوزدهم و شب بیست و یکم و ان شاءالله شب بیست و سوم را ساعات خوبی گذراندید و میگذرانید. میبینیم که مردم ما، جوانهای ما، زن و مرد ما با این شبها حقیقتا قصد پالایش خود را دارند؛ دلها نرم میشود، چشمها اشکبار میشود، روحها لطیف میشود؛ روزه هم کمک کرده است. ما باید امیدوار باشیم، دعا کنیم و بکوشیم از این شبها برای عروج معنوی خود استفاده کنیم؛ چون نماز معراج و وسیله عروج مومن است. دعا هم معراج مومن است. شب قدر هم معراج مومن است.
شب قدر هم در میان این سه شب است. طبق روایتی که مرحوم «محدث قمی» نقل میکند. سوال کردند که کدام یک از این سه شب _ یا دو شب بیست و یکم و بیست و سوم _ شب قدر است؟ در جواب فرمودند: چقدر آسان است که انسان، دو شب _ یا سه شب _ را ملاحظهی شب قدر کند. چه اهمیت دارد بین سه شب مردد باشد. مگر سه شب چقدر است؟ کسانی بودهاند که همهی ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب میآوردند و اعمال شب قدر را انجام میدادند! قدر بدانید. این روزها را قدر بدانید.
کاری کنیم عروج کنیم و از مزبله مادی که بسیاری از انسانها در سراسر دنیا اسیر و دچار آن هستند، هرچه میتوانیم، خود را دور کنیم. دلبستگیها، بدخلقیها، خلقیات غیرانسانی، ضد انسانی، روحیات تجاوزگرانه، افزون خواهانه و فساد و فحشا و ظلم.
بیانات ایشان در خطبههای نماز جمعه تهران 23/8/1382
یک جمله کوتاه در باب اهمیت لیلةالقدر عرض کنم؛ علاوه بر این که از جمله قرآنی «لیلةالقدر خیر من الف شهر» میشود فهمید که از نظر ارزشیابی و تقویم الهی، یک شب برابر هزار ماه است. در دعایی که این روزها میخوانیم، برای ماه رمضان چهار خصوصیت ذکر میکند: یکی تفضیل و تعظیم روزها و شبهای این ماه است بر روزها و شبهای ماههای دیگر، یکی وجوب روزه در این ماه است، یکی نزول قرآن در این ماه است و یکی هم وجود لیلةالقدر در این ماه است. یعنی در این دعای ماثور، لیلةالقدر را عدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده میکنیم. بنابراین قدر لیلةالقدر را باید دانست، ساعات آن را باید مغتنم شمرد و کاری کرد که انشاءالله قلم تقدیر الهی در شبهای قدر برای کشور عزیز و آحاد ملت ما تقدیری آن چنان که شایسته مردم مومن و عزیز ماست، رقم بزند.
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران 1/09/1381
امیرالمؤمنین علیهالصلاة والسلام زندگی خود را _ زندگیای که هر ساعتش به قدر عمرها ارزش داشت _ وقف کردند برای این که جامعه را در زمان خود، و جامعه اسلامی و بشری را در طول تاریخ هدایت کنند و بسازند. خوشبختانه ملت ما، ملت علوی است و معتقد و مرید و عاشق امیرالمومنین علیهالصلاة والسلام است. لازمه این محبت این است که کلمات آن بزرگوار را آویزهی گوش کنیم؛ اینها را فقط یک توصیه خشک و خالی به حساب نیاوریم؛ برای عمل، آنها را در پیش روی خود قرار دهیم و تصمیم بگیریم. آن بزرگوار در این راه مجاهدت کردند و در همین راه هم به شهادت رسیدند.
«قتل فی محراب عبادته لشده عدله»؛ عدالت او موجب شهادت او شد. پایبندی واقعی و صادقانه و صمیمی او به عدالت و مبنای اصلی که آن بزرگوار در همه دوران حکومتشان آن را دنبال میکردند موجب شد جانشان در معرض این تهدید قرار گیرد و خون مبارکشان در محراب عبادت ریخته شود. ما در زیارت عاشورا به امام حسین علیهالصلاة والسلام عرض میکنیم:
«السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره»؛ یعنی مثل خون اباعبدالله علیهالسلام، صاحب خون امیرالمومنین علیه الصلاة والسلام هم خداوند متعال است؛ چون این خون هم در راه احقاق حق و احیای عدالت بر زمین ریخته شد. همه باید به احترام این خون پاک و آن شخصیت عظیم و قدسی و آن ولی اعظم الهی سعی کنیم این فرمایشها و توصیهها را که خطاب به ما هم هست، در عمل خودمان رعایت کنیم.
بیانات ایشان در خطبههای نمازجمعه تهران در دی ماه 1376
شب قدر فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون.» خدای نکرده در قیامت، به ما اجازهِ عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمیدهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن جا جای عذرخواهی نیست. این جا که میدان هست، این جا که اجازه هست، این جا که عذرخواهی برای شما درجه میآفریند، گناهان را میشوید و شما را پاک و نورانی میکند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. این جا که فرصت هست، خدا را متوجه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبت الهی را متوجه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم.
شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسایل کشور، مسایل خودتان، مسایل مسلمین و مسایل کشورهای اسلامی دعا کنید.
امروز که خدای متعال اجازه داده است که شب به زاری، تضرع و گریه بپردازید، دست ارادت به سوی او دراز کنید، اظهار محبت نمایید و اشک صفا و محبت را از دل گرم خودتان به چشمهایتان جاری سازید. این فرصت را مغتنم بشمارید، والا روزی هست که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لاتجاروا الیوم »؛ بروید، زاری و تضرح نکنید، فایدهای ندارد: «انکم منا لاتنصرون.» این فرصت، فرصت زندگی و حیات است که برای بازگشت به خدا در اختیار من و شماست و بهترین فرصتها ایامی از سال است که از جمله آنها ماه مبارک رمضان است و در میان ماه مبارک رمضان، شب قدر!
شب قدر هم در میان این سه شب است. طبق روایتی که مرحوم «محدث قمی» نقل میکند. سوال کردند که کدام یک از این سه شب _ یا دو شب بیست و یکم و بیست و سوم _ شب قدر است؟ در جواب فرمودند: چقدر آسان است که انسان، دو شب _ یا سه شب _ را ملاحظهی شب قدر کند. چه اهمیت دارد بین سه شب مردد باشد. مگر سه شب چقدر است؟ کسانی بودهاند که همهی ماه رمضان را از اول تا آخر، شب قدر به حساب میآوردند و اعمال شب قدر را انجام میدادند! قدر بدانید. این روزها را قدر بدانید.
شبهای قدر را حقیقتا قدر بدانید. قرآن صریحا میافزاید: «خیر من الف شهر»؛ یک شب بهتر از هزار ماه است! این خیلی ارزش دارد. شبی است که ملائکه نازل میشوند. شبی است که روح نازل میشود. شبی است که خدای متعال آن را به عنوان سلام دانسته است. سلام، هم به معنی درود و تحیت الهی بر انسانهاست، هم به معنای سلامتی، صلح و آرامش، صفا میان مردم، برای دلها و جانها و جسمها و اجتماعات است. از لحاظ معنوی، چنین شبی است! شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسایل کشور، مسایل خودتان، مسایل مسلمین و مسایل کشورهای اسلامی دعا کنید.
امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولی عصر، ارواحنا فداه، توجه کنید؛ به در خانهی خدا _ مسجد _ بروید و به برکت امام زمان از خدای متعال خواستههایتان را بگیرید. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.
کشورهای اسلامی چقدر مشکلات دارند! حل آن مشکلات را از خدا بخواهید. برای همه انسانها دعا کنید. برای هدایت انسانها، برای خودتان، برای زندگیتان، برای مسئولینتان، برای کشورتان، برای گذشتگانتان و برای آن چیزی که میخواهید خدای متعال به شما بدهد، دعا کنید. این ساعات و دقایق را قدر بدانید. بنده هم از همه شما برادران و خواهران عزیز، در شبهای مبارک قدر، ملتمس دعا هستم.
بیانات ایشان در خطبههای نماز جمعه تهران 7/1/1371
من به همه شما مردم عزیزمان توصیه میکنم، امشب را که شب قدر است، قدر بدانید. دعا، تضرع، توبه و انابه و توجه به پروردگار، جزو وظایف همه ماست. مشکلات عمومی مسلمین، مشکلات کشور، مشکلات شخصیتان و مشکلات دوستان و برادرانتان را با خدای خودتان مطرح کنید. از خدای متعال توجه بخواهید؛ از خدای متعال مغفرت بخواهید؛ از خدای متعال انابه و حال و توجه بخواهید.
امشب را قدر بدانید. شب بسیار مهمی است؛ شب بسیار عزیزی است. به ولی عصر، ارواحنا فداه، توجه کنید؛ به در خانهی خدا _ مسجد _ بروید و به برکت امام زمان از خدای متعال خواستههایتان را بگیرید. بنده هم از همه شما ملتمس دعا هستم.
آیت الله جوادی آملی در یکی از سخنرانی های خود به مناسبت لیالی قدر و شهادت امام علی(ع) به آداب و روش دعا با توجه به سخنان حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه پرداخته و می گوید: " ... ادب دعا را امیرالمؤمنین(ع) به ما آموخت. فرمود : اَلدّاعِی بِلا عَمَلْ کَالرّامِی بِلا وَتَرْ. فرمود: آنکه دعا می کند و عمل ندارد، مثل تیراندازی است که تیر دارد، ولی وَتر ندارد.(وَتر) آن کمان مُنهنی است که جلوی این تیر تند تیز را می گیرد و او را راهنمائی می کند. فرمود: اگر کسی تیرانداز است، یک کمان ای لازم دارد که این کمان منحنی این تیر تیز را تعدیل کند، راهنمائی کند. اگر کسی بی عمل دعا می کند، مثل تیرانداز بی کمان است.
دو رکن استجابت دعا
بهترین عمل صفای دل است. بهترین راه برای صفای دل این است که هم در مسئله توحید برای غیرخدا راه باز نکنیم، هم در مسائل اجتماعی کینه احدی را در دل راه ندهیم. مطمئن باشیم اگر کسی این دو رکن را فراهم کرد؛ یعنی در کار خدا اَحدی را شریک قرار نداد، در مسائل اجتماعی کینه هیچ مسلمانی را در دل نداشت، این دو رکن را که فراهم کرد، این دعوت کننده، این داعی یک تیرانداز ماهری است که هم تیر تیز دارد و هم کمان مُنهنی..."
وی در ادامه به تعالیم حضرت علی(ع) در مورد دعا اشاره کرده و می گوید: شما دعاهای حضرت را در نهج البلاغه که تحلیل می کنید، می بینید یا سعادت می خواهد، یا شهادت می خواهد، یا رفاقت با انبیاء می خواهد، یا کرامت می خواهد، یا عافیت می خواهد، یا سلامت می خواهد، یا فتوّت و رادمردی و مردانگی می خواهد و یا عزّت!
ببینید دعاهای حضرت از این عناصر محوری بیرون نمی رود. در آن عهدنامه معروف که برای مالک اشتر نوشت، در پایان عهدنامه دعا کرد؛ فرمود : مالک! من برای خود و برای تو از خدا سعادت و شهادت طلب می کنم ! از خدا می خواهم: أنْ یَختِمَ لِی وَ لَکَ السَّعادَهَ وَ الشَّهادَه إنّا للهِ وَ إنّا إلِیهِ الرّاجِعُونْ. من سعادت را، شهادت را برای خود و برای تو مسئلت می کنم .
در آن دعاهای عمومی می گوید: نَسأَلُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداء وَ مَعایِشَهَ السُّعَداء وَ مُفارَقَهَ الأنبیاء. ما برای همگان سعادت و منزله شهدا و رفاقت با انبیاء را می خواهیم. به خدا عرض می کند: وَاجْمَعْ بِینَنَا وَ بِینَهُ- نوع این دعاها به صیغه جمع است - می گوید: خدایا! بین ما و بین رسول ات، وَاجْمَعْ بِینَنَا وَ بِینَهُ فِی بَرْدِ العِیشْ وَ قَرارِ النِّعْمَه وَ مُنتَهَی الطُمَأنِینَهِ وَ تُحَفِ الکِرامَه. خدایا ! بین همة ما ونبی ات در آن قرارگاه عیش و زندگی جمع بکن، و در آن آرامش و خنکی سعادت و زندگی جمع بکن! در کمال طمأنینه ما را با او سهیم بکن! آن کرامت ها را که تحفه پیغمبر می کنی، ما را بهره مند بکن ! مُنتَهَی الطُمَأنِینِه وَ تُحَفِ الکِرامَه .
دعای امام علی(ع) در میدان جنگ
آیت الله جوادی آملی در بخشی از سخنان خود به دعای امام علی(ع) در میدان جنگ اشاره می کند و می گوید: "... در میدان جنگ دو دعای آموزنده دارد؛ هنگامی که جنگ شروع
می شد، عرض می کرد: خدایا ! اَللّهُمَّ إنّا نَشکُو إلِیکَ غِیبَهَ وَلِیّنَا وَ کَثرَهِ عَدُوِّنَا وَ تَشتُتَ اَهوائَنَا. رَبَّنَا افْتَحْ بِینَنَا وَ بِینَ قُومِنَا بِالحَقّ . عرض می کرد: خدایا ! ما از نبود پیغمبر به تو شکایت می کنیم. چون پیغمبر، آن رکن طمأنینه را ما از دست داده ایم.
در 17 ماه مبارک در جریان بَدر که اوّلین جنگ نابرابری بود که مسلمانها می دیدند، امیر المؤمنین فرمود: همه آن شب متوحّش بودند و متزلزل. تنها کسی که هیچ حادثه ای برای او نبود، رسول اکرم بود. فرمود: در شب جنگ بَدر تا صبح کنار درخت، پیغمبر مشغول مناجات بود، گویا اصلاً فردا جنگی نیست، و امشب شب حمله نیست! آن یک حساب دیگری بود. لذا امیرالمؤمنین عرض می کند: خدایا! ما از نبود پیغمبر به تو شکایت می کنیم و از اختلاف درونی به تو پناه می بریم و شکایت می کنیم.
آنگاه دعائی که بعضی از انبیاء داشتند که در قرآن آمده است، همان دعا را امیر المؤمنین(ع) دارد که: رَبَّنَا افْتِحْ بِِینَنَا وَ بِینَ قُومِنا بِالحَقّ . این در آغاز جنگ. در ناعرة جنگ عرض می کند: خدایا! ما گرچه شهادت طلب کردیم ، امّا فتوّت و مردانگی هم می خواهیم . اَللّهُمَّ إنْ اَظهَرتَنَا عَلَیهِمْ وَ جَنِّبنَا البَغی وَ سَدِّدْنا بِالحَقّ. وَ إنْ اَظهَرْتَهُمْ عَلَینَا فَارزُقنَا الشَّهادَه وَاعْصِمنَا مِنَ الفِتنَه. اگر ما را بر آنها غالب کردی، ما فاتح شدیم، توفیقی بده که تعدّی و تجاوز به زیر دست را روا ندانیم. به اسیران رحم بکنیم.
همین علی که بعد از ضربت خوردن شب نوزدهم دستور داد به قاتل من مدارا کنید؛ در میدان جنگ مردانگی از خدا خواست و می خواست. عرض می کرد: خدایا ! آن توفیق را بده که اگر ما فاتح و پیروز شدیم، بر دشمن ستم نکنیم. و اگر مصلحت بود که آنها ما را شکست بدهند، مرگ ما را مرگ شهید قرار بده. ما را از فتنه و بَدآموزی مصون بدار. این دعای علی در صحنه جنگ است.
رسیدن به مقام رضا؛ دعای کمرشکن در بیان امام علی(ع)
این مفسر قرآن در ادامه به دعای امیرالمؤمنین(ع) در دل شب اشاره کرده و می گوید: "... وقتی حضرت در مقام دعا و ثنا می ایستاد، عرض می کرد: خدایا ! هذا مَقامُ مَنْ اَفرَدَکَ بِالتُّوحیدِ الَّذِی هُوَ لَکْ وَ لَمْ یَرَ مُستَحِقَّاً لِهذِهِ المَحامِدِ وَ المَمَادحِِ غِیرَکْ . وَ بِی إلِیکَ فاقَهٌ لا یَجبُرُ مَسکَنَتَهَا إلا فَضلُکْ . فَهَبْ لِی رِضاکْ وَ أغنِنَا عَنْ مَدِّ الأیدِی إلی سَواکْ . إنَّکَ عَلی کُلّ شِیءٍ قَدِیر. عرض کرد: خدایا ! این مقامی که من ایستاده ام، مقام توحید است. من به عنوان یک عبد موحّد در پیشگاه مولای واحد ایستاده ام. هیچ مدحی جز برای تو نیست. هیچ حمدی جز برای تو نیست. من یک نیازی دارم کمر شکن! و تو جابر عَظم کسیری! هر شکسته ای را تو جبیره می کنی .
یکی از دعاها و فرازهای جوشن کبیر و ادعیّة دیگر در این دعاها این است که: یا جابِرَ العَظمِ الکَسِیر. ای خدائی که هر استخوان شکسته ای را تو شکسته بندی می کنی، جبیره می کنی، جبران می کنی. هر دل شکسته ای را او جبیره می کند. حضرت عرض کرد: من یک درد کمر شکن دارم که هیچ چیزی این شکسته را جبران نمی کند، مگر کَرم تو. و آن این است که مرا به مقام رضا برسانی. هر چه تو کردی، من خوشم بیاید. و دست ما را از دراز شدن به سوی این و آن کوتاه بکن! ما را به خودت نیازمند بکن! هَب لِی مِنْ رِضاکْ، هَب لَنَا مِنْ رِضاکْ وَ اَغنِنا عَنْ مَدِّ الأیدی إلی سِواکْ.
چیزی از غیر تو طلب نکنیم این روح بلند است. آن هم فتوّت و مردانگی است که نسبت به کافران هم ما رادمرد باشیم .
دعای امام علی(ع) در مسائل خصوصی
در مسائل خصوصی به خدا عرض می کند: پروردگارا ! همه نعمت ها را تو دادی. همه نعمت ها را هم ما باید به تو تحویل بدهیم. جان دادی، باید برگردانیم. چشم و گوش دادی، باید برگردانیم. اعضاء و جوارح و جوانح دادی، باید برگردانیم. حرفی در او نیست. ولی خدایا ما را کریمانه زنده کن و ما را کریمانه بمیران. خدایا ! در هنگام استرداد این ودیعه ها اوّلین چیزی که از ما می گیری، جان ما باشد. این طور نباشد که ما ذلیلانه بمیریم . اوّل چشم را بگیری، دست را بگیری، پا را بگیری، ما را فلج کنی، بعد ببری؛ اینچنین نباشد. اَللّهُمَّ اجْعَلْ، این از دعاهای نورانی نهج البلاغه است که این دعاها و از این رقم دعاها در نهج فراوان است که این ادب کرامت است.
اَللّهُمَّ اجْعَلْ نَفسِی اَوَّلَ کَرِیمَهٍ تَنتَزِعُها مِنْ کَرائِمِی وَ اَوَّلَ وَدِیعَهٍ تَرتَجِعُهَا مِنْ وَدائِعِ نِعَمِکَ عِندِی؛ خدایا ! همه نعمت ها امانت است، همه را به تو بر می گردانیم. ولی اوّلین نعمتی که می گیری، جان ما باشد. چشم و گوش به همراه جان برود ، نه اوّل چشم وگوش و اعضاء را بگیری، ما ذلیلانه در منزل زندگی کنیم، نیازمند به اعضاء منزل باشیم، با خواری و خفّت به سر ببریم. این دعا درس کرامت می دهد.
دعای حضرت امیرالمؤمنین(ع) در امور اقتصادی
از نظر مسائل اقتصادی هم می گوید: خدایا! همه نعمت ها به دست توست، به جای اینکه مع الواسطه به ما نعمت بدهی، بی واسطه ما را تأمین کن که ما منّت این و آن نکشیم و نچشیم . اَللّهُمَّ صُنْ وَجهِی بِالیَسارْ وَ لا تَبدُلْ جاهِی بِالإقتارْ فَاَستَرزِقَ طالِبی رِزقِکِ وَ اَسْتَعْطِفَ شِرارِ خَلقِکَ فَاُفتَتَنَّ بِخَمِّ مَنْ أعطانِی وَ بِضَمّ مَنْ مَنَعَنِی وَ أنْتَ مَعَ ذلِکَ وَلِیُّ الإعطاء وَالمَنْع. خدایا ! آبروی ما را با داشتن حفظ بکن! خدایا ! آبروی ما را با فقر نریز! خدایا ! آنچه را که به ما می رسد، از توست. بکوشیم که بی واسطه از تو بگیریم، نه به وسیله این و آن بگیریم، تا از این و آن حقّ شناسی کنیم و کسی که به ما چیزی نداد، گِله کنیم. این دعاها درس کَرم می دهد.
آیت الله جوادی آملی با قرائت بخشهایی از نهج البلاغه تأکید می کند: شما وقتی دعاهای حضرت را در نهج البلاغه بررسی می کنید، همین است که یا سعادت طلب می کند، یا رفاقت با انبیاء می خواهد، یا شهادت می خواهد، یا کرامت می خواهد، یا عافیّت می خواهد، یا فتوّت و رادمردی و مردانگی طلب می کند، یا سلامت دین و دنیا را می خواهد.
نَسأَلُ اللهَ المُعافاتَ فِی الأدیانْ کَمَا نَسأَلُهُ المُعافاتَ فِی الأبدان. عرض می کند: همانطوری که ما از خدا عافیّت بدن می خواهیم، عافیّت دین را هم طلب می کنیم. از نبی اکرم(ص) سؤال کردند: شما در شب قدر از خدا چه می خواهید؟ فرمود: من اگر شب قدر را درک کنم ، از خدا عافیّت طلب می کنم. عافیّت همین عافیّت علوی است که در نهج البلاغه آمده؛ هم عافیّت دین، هم عافیّت دنیا . هم عافیّت بدن، هم عافیّت جان و نظام. در جریانی که شما با خبر هستید دنیا چه می گذرد، یک میلیارد مسلمان در چه حالت اند؛ این خطوط کلّی دعا را از ولیّ دعا بیاموزیم، برای همه مسئلت کنیم. اینچنین نباشد که فقط برای خود دعا کنیم .
آنها که این دعاها را به ما آموختند، برای همه خواستند. آنها که در نماز می گویند: إیّاکَ نَعبَدُ وَ إیّاکَ نَستَعِینْ، دیدشان خیلی بلند است. نمی گویند: تنها من عبادت می کنم و این متکلّم مع الغیر، یعنی ما عبادت می کنیم ، منظور این باشد که من با همه شئون ادراکی ام، درکی ام، تحریکی ام، اعضاء و جوارح ام که در دعای عرفه آمده است تو را عبادت می کنم، این حدّ نیست. نه تنها ما، یعنی مسلمین عالم تو را عبادت می کنیم، این حدّ ام نیست. ما، یعنی مجموعه نظام آفرینش.
چون خدا به ما فرمود: شما به همراه همه این قافله ها حرکت کنید،
فَقالَ لَهَا وَ لِلأرضِ ائتِیا طُوعاً أو کَرْهَاً قالَتَا اَتَیْنَا طائِعِینْ. خدا فرمود: من به آسمان و زمین گفته ام خواه و ناخواه بیائید. اینها گفتند: ما به همراه همة قافله با رغبت می آئیم . اینها دو نفر اند، امّا حرف شان جمع است . قَالَتَا اَتَینَا طائِعِیْن. نه طائِعَیْن ! خدا به دو نفر خطاب کرد با ضمیر تثنیه . آنها با جمع جواب دادند. این ادب را خدا به ما آموخت. ببینید همه می گویند: یا الله ! شما هم برای همه خیر طلب بکنید.
تأکید بر گریه آگاهانه بر اهل بیت(ع) عبادت است
وی در ادامه با اشاره به سالروز شهادت امام علی(ع) و با تأکید بر اینکه گریه برای اهل بیت از بهترین عبادات است، یادآور شد: سعی کنیم گریه عاقلانه عارفانه بدون پِیرایه؛ آن گریه یقیناً عبادت است. نیازی به افزایش و کاهش نیست. جریان شهادت علیّ بن أبیطالب (ع) به قدری درد آور است که قبل از اتّفاق اش، شاید 30 سال یا بیشتر، معلوم نیست این خطبه شعبانیّه در چه سالی اتّفاق افتاد. 30 سال، 35 سال، 40 سال معلوم نیست.
پیغمبر برای جریان ضربت خوردن علی اشک ریخت. آن پیغمبر! این خطبه معروف که در آخرین جمعه ماه شعبان پیغمبر آن خطبه را ایراد کرد، فرمود: أیُّهَا النّاس قَدْ أقبَلَ إلِیکُمْ شَهرُ اللهْ بِالبَرَکَهِ وَالرَّحمَهِ وَ المَغفِرَه ، در پایان گریه کرد. امیر المؤمنین عرض کرد: چرا گریه می کنی؟ فرمود: در ماه مبارک رمضان تو مشغول نمازی، سر مطهّرت با خون ات رنگین می شود! خوب حالا کِی بود؛ 25 سال که خود حضرت خانه نشین بود، 5 سال تقریبی هم حکومت کرد، این شده 30 سال. 30 سال تقریباً بعد از رحلت رسول اکرم این حادثه تلخ جهانی رخ داد. حالا آن خطبه شعبانیّه کی بود، آن روشن نیست. حداقلّ 30 سال قبل از ضربت خوردن علی(ع)، پیغمبر(ص) گریه کرد .چه قدر این مصیبت تلخ است !!
20 سال قبل از جریان سیّدالشهداء، علیّ بن أبیطالب گریه کرد. از جریان صفّین که برمی گشتند، آمدند یک سرزمینی، با دست مبارک اشاره کرد، فرمود: هاهُنا هاهنا. یک مقدار خاک را گرفتند بعد بُو کردند، فرمود: همین جاست ، همین جاست. عرض کردند: چی اینجاست؟ فرمود: رادمردانی که عاشقان کوی حقّ اند، اینجا می آرمند. اینجا سرزمین کربلاست. اگر کسی اینها را خوب بشناسد، نیازی به آن پِیرایه ها نیست، اشک می آید. و آن اشک عبادت است.
امیرالمؤمنین به پیغمبر فرمود: چرا گریه می کنی؟ فرمود: در ماه مبارک، در حال نماز شمشیری می آید، سر مطهّر ات با خون اش رنگین می شود! عرض کرد: بِسَلامَهٍ مِنْ دِینِی ؟ عرض کرد: آن وقتی که شمشیر بر سرم می آید، دین من سالم است؟ فرمود: آری، دین ات سالم است. این آن علی است !!
پیامبر(ص) در معراج صدای حضرت علی(ع) را شنید
آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به جریان ضربت خوردن امیرالمرمنین(ع) در شب 19 ماه مبارک رمضان، گفت: این جریان فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه. که در سحر 19 ماه مبارک رمضان علیّ بن أبیطالب گفته بود، اینها علی را نشان نمی دهد. چون چند سال قبل از این حادثه یکی از شاگردان علیّ بن أبیطالب در هنگام ضربت خوردن و شمشیر دیدن گفت: فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه. ما چون نرفتیم به سراغ آن مقامات بلند، خیال می کنیم حضرت علی یعنی عالی ترین مقام اش این است که وقتی شمشیر خورد، بگوید : فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه. در حالی که او کسانی را تربیت کرد، شاگردانی را تربیت کرد که چند سال قبل از او یک همچنین حادثه ای برای آنها اتفاق افتاد، گفتند : فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه .
وی به حدیثی از رسول اکرم(ص) اشاره کرده و می گوید: از پیغمبر سئوال کردند: شما وقتی در معراج رفتی، خیلی حرف شنیدی. آن حرف هائی که شنیدی شبیه لهجه کی بود؟ فرمود: آن حرف هائی که من شنیدم شبیه لهجه علیّ بن أبیطالب بود. علی را باید آنجا ها جستجو کرد. این فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه را شاگرد علی، قبل از علی، چند سال قبل از مرگ علی گفت. چون پیغمبر علی را با آن وضع می شناخت، که فرمود : من در معراج وقتی حرف می شنیدم، مثل اینکه صدا شبیه صدای علی بود. این است که وقتی با خبر می شود شب 19 علی فرق اش می شکافد، اشک می ریزد...
منبع :جهان نیوز
در امتحان بندگی اش اشتباه کرد
برگ سپید دفتر دل را سیاه کرد
حتی به راز عطر خوش سیب پی نبرد
در محضر امام زمان هم گناه کرد
بیچاره آن کسی که جوانی خویش را
در راه سرکشی و معاصی تباه کرد
امثال ما مسبب این روضه ها شدند
یک عمر مرتضی سر خود بین چاه کرد
کو رزق گریه؟ دخل دلم خاک می خورد
این کسب را چگونه شود رو به راه کرد؟
با این همه گناه قیامت نمی شود
در چشم های حضرت زهرا نگاه کرد
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 1389/05/20 توسط شاهد
این کتاب بر اساس آیات قرآن تنظیم شده، و برای توضیح از روایات و گفتار مفسران استفاده شده است. در این کتاب سعی شده تا داستان های قرآن از پیامبران و غیر پیامبران در دو بخش با بیانی ساده و خواندنی نگارش یابد تا همه بتوانند از فراز و نشیب های این داستان های جالب و تکان دهنده، درس عبرت بیاموزند تا در آینه این داستان ها، سرنوشت شوم متکبران و حسودان را با چشم خود ببینند و عظمت و شکوه پارسایان و پاک سرشتان را مشاهده کنند. حاکمیت اراده خدا را در همه چیز بنگرند، منظره های زشت و زیبا را تماشا نمایند و با مقایسه عمیق بین آنها، از زشتی ها دور شده و به زیبایی ها بپیوندند.
کتاب «قصههای قرآن» از دو بخش تشکیل شدهاست. بخش اول با عنوان داستانهای پیامبران در قرآن، که از داستان حضرت آدم شروع و با داستان حضرت عیسی(ع) به اتمام میرسد و بخش دوم کتاب، داستانهای پیامبر اکرم(ص) در قرآن را شامل میشود که مربوط به آغاز بعثت، جنگهای پیامبر، بیعت، ماموریت علی(ع) ماجرای مباهله، غدیرخم و تعیین جانشین است، وهمچنین داستان های غیر پیامبران، از قبیل: حضرت لقمان، داستان اصحاب کهف، داستان اصحاب رقیم، داستان ذوالقرنین، داستان اصحاب رس، داستان برصیصای عابد، ماجرای اصحاب فیل و... هم در این بخش گنجانده شده.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
دو پسر آدم و ازدواج آنها
حضرت آدم و حوا، وقتی در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آنها را پدید آورده و در سراسر زمین منتشر گرداند. پس از مدتی حضرت حوا باردار شد و در اولین وضع حمل، از او دو فرزند دوقلو، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند. نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند.مدتی بعد که حضرت حوا بار دیگر وضع حمل نمود،باز دوقلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آنها دختر بود و دیگری پسر. نام پسر را هابیل و نام دختر را«لیوذا» گذاشتند.
فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند. برای تامین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و هابیل به دامداری مشغول شد. وقتی که آنها به سن ازدواج رسیدند ( به کفته بعضی:) خداوند به آدم وحی کرد که قابیل با لیوذا، هم قلوی هابیل ازدواج کند و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج نماید. حضرت آدم فرمان را به فرزندانش ابلاغ کرد، ولی هوا پرستی باعث شد تا قابیل از انجام این فرمان سرپیچی کند. زیرا «اقلیما» هم قلویش، زیبا تر از «لیوذا» بود، حرص و حسد آنچنان قابیل را گرفتار کرده بود که به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلکه این تو هستی که چنین انتخاب کرده ای؟»
دو قربانی حضرت آدم (ع)
حضرت آدم برای اینکه به فرزندانش ثابت کند که فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابیل و قابیل فرمود: «هرکدام چیزی را در راه خدا قربانی کنید، اگر قربانی هریک از شما قبول شد، او به آنچه میل دارد سزاوارتر و راستگو تر است.» {نشانه قبول شدن قربانی در آن عصر این بود که صاعقه ای از آسمان بیاید و آن را بسوزاند.}
فرزندان این پیشنهاد را پذیرفتند. هابیل که گوسفند چران و دامدار بود، از بهترین گوسفندانش یکی را که چاق و شیرده بود، برگزید، ولی قابیل که کشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشه ای ناچیز برداشت. سپس هردو بالای کوه رفتند و قربانی خود را بالای کوه نهادند، طولی نکشید صاعقه ای از آسمان آمد و گوسفند را سوزانید، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد و روشن شد که هابیل مطیع فرمان خداست. ولی قابیل از فرمان خدا سرپیچی می کند.
به گفته بعضی مفسران، قبولی عمل هابیل و رد شدن عمل قابیل، از طریق وحی به آدم ابلاغ شد، و علت آن هم چیزی جز این نبود که هابیل مردی با صفا و فداکار در راه خدا بود، ولی قابیل مردی تاریک دل و حسود بود، چنانکه گفتار آنها که در قرآن (سوره مائده آیه 27) آمده، بیانگر این مطلب است. آنجا که می فرماید: «هنگامی که هرکدام از فرزندان آدم، کاری برای تقرب به خدا انجام دادند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن برادری که قربانیش پذیرفته نشد، به برادر دیگر گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت. برادر دیگر گفت: من چه گناهی دارم، زیرا خداوند تنها از پرهیزگاران می پذیرد.»
کشته شدن هابیل و دفن جنازه او
حسادت قابیل از یک سو و پذیرفته نشدن قربانیش از سوی دیگر، کینه او را به جوش آورد، نفس سرکش بر او چیره شد، بطوری که آشکارا به هابیل گفت: «تو را خواهم کشت.» آری وقتی حرص، طمع، خودخواهی و حسادت بر انسان چیره گردد، حتی رشته رحم و مهر برادری را می برد، و خشم و غضب را جایگزین آن می گرداند.
هابیل که از صفای باطن برخوردار بود و به خدای بزرگ ایمان داشت، برادر را نصیحت کرد و او را از این کار بر حذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهیزگاران را می پذیرد، تو نیز پرهیزگار باش تا خدا عمل تو راهم بپذیرد، ولی این را بدان که اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به کشتن تو نمی زنم، زیرا از پروردگار جهان می ترسم، اگر چنین کنی، بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخیان خواهی شد که جزای ستمگران همین است.
شیطان قابیل را وسوسه می کرد و به او می گفت: قزبانی هابیل پذیرفته شد ولی قربانی تو پذیرفته نشد. اگر هابیل را زنده بگذاری دارای فرزندانی می شود، آنگاه بر فرزندان تو افتخار می کنند که قربانی پدر ما پذیرفته شد، ولی قربانی پدر شما پذیرفته نشد.
این وسوسه ادامه داشت تا اینکه فرصتی بدست آمد. حضرت آدم (ع) برای زیارت کعبه به مکه رفته بود، قابیل در غیاب پدر نزد هابیل آمد و به او پرخاش کرد و با تندی گفت: قربانی تو قبول شد ولی قربانی من مردود گردید، آیا می خواهی خواهر زیبای مرا همسر خود سازی و خواهر نازیبای تورا به همسری بپذیرم؟
هابیل پاسخ او را داد و او را انذار نمود که: دست از سرکشی و طغیان بردار. کشمکش این دو برادر شدید شد. قابیل نمی دانست چگونه هابیل را بکشد. شیطان به او چنین القا کرد: سرش را در میان دو سنگ بگذار و سپس با آن دو سنگ سرش را بشکن. قابیل همین روش را از ابلیس برای کشتن برادرش آموخت و با همین ترتیب، برادرش هابیل را مظلومانه به شهادت رساند.
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: قابیل جسد هابیل را در بیابان افکند. او سرگردان بود و نمی دانست جسد را چه کند (زیرا قبلا ندیده بود که انسان ها را پس از مرگ به خاک می سپارند). چیزی نگذشت که دید درنگان بیابان به سوی جسد هابیل روی آوردند. قابیل ( که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود) برای نجات جسد برادر خود مدتی آن را به دوش کشید، ولی باز پرندگان اطراف آن را گرفته بودند و منتظر بودند که او چه وقت جسد را به زمین می افکند تا به آن حمله ور شوند.
خداوند زاغی به آنجا فرستاد، آن زاغ زمین را کند و طعمه خود را در میان خاک پنهان کرد، تا بدین طریق به قابیل نشان دهد که به چه طریق جسد برادرش را به خاک بسپارد...»
شایان ذکر است این کتاب را دو انتشارات کتاب یوسف و نبوی، به شکل مجزا منتشر کرده اند.
ساکنان تهران برای تهیه این کتاب خواندنی کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی، تلفنی سفارش خرید بدهند.
دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
«اللّهم اهدنی فیه لصالح الاعمال و اقض لی فیه الحوائج و الامال یا من لا یحتاج الی التّفسیر و السّؤال یا عالماً بما فی صدور العالمین صلّ علی محمدٍ و آل الطّاهرین»
ای خدا! مرا در این روز به اعمال صالحه راهنمایی کن و حاجتها و آرزوهایم را برآورده ساز. ای کسی که نیازمند شرح و سوال بندگان نیستی، ای خدایی که ناگفته به حاجات و به اسرار خلق آگاهی بر محمد و آل اطهار او درود فرست.
* شرح فرازهای دعا
آیتالله مجتهدی تهرانی در شرح فراز «اللّهم اهدنی فیه لصالح الاعمال» میگوید: خدایا من را راهنمایی کن تا اعمال صالح انجام دهم. برخی در این ماه وقت سحر بلند نمیشوند و نماز صبح خود را اول وقت نمیخوانند. باید سحر بلند شوید و دعا بخوانید، خودتان دعا را بخوانید نه اینکه از رادیو گوش بدهید. دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی را بخوانید و از خدا بخواهید که شما را با بلاهایی مانند سیل و زلزله عذاب ندهد.
وی در ادامه میگوید: عالمانی که به روی منبر برای مردم صحبت میکنند، باید قالالباقر و قالالصادق بگوید و کاری به اخبار رادیو و تلویزیون و اتفاقاتی که در کوچه و خیابان میافتد، نداشته باشند.
این استاد اخلاق همچنین در شرح «واقض لی فیه الحوائج و الامال» میگوید: خدایا احتیاجات و آرزوهای من را برآورده کن. هر چه احتیاجات و آرزوهای شرعی دارم را برآورده کن. مانند اینکه آرزو میکنم عروس یا داماد خوب پیدا کنم. خانهام کنار مسجد باشد و رفیق و هم مباحثه خوبی داشته باشم. اینها آرزوهای شرعی است.
وی ادامه میدهد: اگر امید داری که کسی دیگری دعایت را استجابت میکند، دعایت مستجاب نمیشود. اگر میخواهی که دعایت مستجاب شود؛ ببین در دلت اگر به هیچ کس امید نداری، خدا را صدا بزنی، خدا حاجتت را میدهد. توسل هم پیدا کنید مخصوصاً به «نرجس خاتون» که مادر ولی وقت (عج) است. وقتی به پسرش بگوید که کسی به من متوسل شده، پسر مجبور است به حرف مادرش گوش دهد. البته توسل به همه خوب است اما آنها مقداری طول میکشد.
آیتالله مجتهدی تهرانی در ادامه در شرح «یا من لا یحتاج الی التّفسیر و السّؤال» اظهار میکند: ای خدایی که احتیاج نداری من شرح بدهم. خدا خودش همه چیز را میداند و احتیاجی ندارد که ما تفسیر کنیم. نه تنها خدا به تفسیر و سؤال احتیاج ندارد، بلکه ائمه ما هم به آن احتیاج ندارند و از احوال ما باخبرند.
وی ادامه میدهد: در بخش بعدی دعا میخوانیم: «یا عالماً بما فی صدور العالمین» یعنی «ای خدایی که ناگفته به حاجات و به اسرار خلق آگاهی» حالا چرا خدا احتیاج ندارد به سؤال و تفسیر؟ برای اینکه عالم است و به هر چیزی که در دل مردم عالم است، خدا آگاه است؛ اما باید با خدا باشیم تا کار ما را درست کند.
آیتالله مجتهدی تهرانی در توضیح عبارت پایانی دعا میگوید: خدایا بر محمد و آل اطهار (ع) درود بفرست.
ما کیستیم سائل دست کریم تو
ما کیستیم ریزه خوران قدیم تو
تو سفره دار سفره ی ماه ضیافتی
ما میهمان دائم خان نعیم تو
دشنام داده اند و تو اکرام کرده ای
بی انتهاست رافت قلب رحیم تو
تو سایه ی سر همه ی عالمی ولی
بی زائر است و سایه ندارد حریم تو
حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند
جانم فدای حضرت عبدالعظیم تو
بر ما کرم نما که گدائیم یا کریم
ما یا کریم بام شمائیم یا کریم
تا آفتاب روز جمل آشکار شد
تیغ حسن برنده تر از ذوالفقار شد
سربند یا علی به سرش بست مجتبی
با ذکر فاطمه به روی زین سوار شد
فریاد زد انا ابن علی فاتح حنین
فریاد یک سپاه فرار الفرار شد
با هیبتی تمام به اسبش نهیب زد
یک لشگر از یسار و یمین تار و مار شد
تیغی به دست و پای شتر زد که ناگهان
فتنه گر جمل به زمین خورد و خار شد
فرزند آفتاب به جز این نمی شود
شاگرد بوتراب به جز این نمی شود
ای آفـتاب روشــن شــب های فـــاطــمــه
گیسو کمند خوش قــد و بـالای فـاطمه
تو آمدی و حیدر کرّار شد پدر
خنده نشست بر روی لـب های فــاطــمــه
دردانه ی نبی، پسرِ ارشد علی
عشق حـسیــن یـوسف زیـبـای فـاطـمـه
مصطفی رب دوست
اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد
می خواست رحمتش همه جا را بغل کند
با اشک های چشم تو باران درست کرد
باید برای بندگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
بالم اگر به درد پریدن نمی خورد
یک سایبان که می شود از آن درست کرد
من زنده نسیم مسیحا دم توأم
آدم اگرشدم به خدا آدم توأم
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
تو رود خانه زهرای اطهری
باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند
تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری
کار خداست این که پیمبر پسر نداشت
وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری
نسل مطهر نبوی، نسل دختری است
با این حساب تو حسن ابن پیمبری
گفتند زاده ی اسد الله غالبی
صبح جمل که شد همه دیدند حیدری
می خواستند پیش همه کوچکت کنند
کوری چشم عایشه ها از همه سری
یک روز اشک و گریه برای تو میکند...
...با شصت روز اشک حسینی برابری
ای ارشد تمام پسر های فاطمه
ای اولین حسین سحر های فاطمه
ای آسمان تر از همه، بالاتر از همه
ای بی کران تر از همه، دریا تر از همه
تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای
پس این توئی تو، بچه زهراتر از همه
ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم
ای جمله همیشه بفرماتر از همه
ما سال هاست رهگذر کوچه توأیم
مانند یک فقیر سرِ کوچه توأیم
مهتاب چشم های تو خورشید پرور است
هر کس که طالعش حسنی نیست کافر است
اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی
یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است
اصلاً شما نیاز نداری به معرکه
وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است
قسمت نبود تا که ببینند مردمان
بازوی تو ادامه فتّاح خیبر است
فردا ملک به نام تو تکبیر می زند
صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند
امشب اگر نگات هوای قَرَن کند
امید می رود که نگاهی به من کند
زیبنده است بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند
کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید و جانم حسن کند!
بهتر همان که در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند
این یا کریم مثل همه قصد کرده است...
...بر روی گنبدی که نداری وطن کند
بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند
لطیفیان